به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید
به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید

به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید

bus

b7r mkiii

 بی7 تیپ3مدل 95 


گلچین دوربین اتوبوسی

تقدیم به عاشقان اتوبوس ودوست داران وبلاگ همسفرجاده

حمایت شما باعث دلگرمی ماست

منتظر دوربین اتوبوسی بعدی همسفر جاده باشید

دیفرانسیل اتوبوس چیست؟

     

دیفرانسیل

Differential

تعریف:

دیفرانسیل یکی از اعضای سیستم انتقال قدرت می باشد که بعد از میل گاردان قرار می گیرد البته در صورتی که خودرو دارای میل گاردان باشد. اگر خودرو دارای میل گاردان نباشد، دیفرانسیل بعد از گیربکس قرار خواهد گرفت و بعد از دیفرانسیل پلوس ها قرار دارند.

توضیح:

زمانی که یک اتومبیل دور میزند باید چرخی از آن که در طرف خارج پیچ است با سرعت بیشتری نسبت به چرخ دیگر بچرخد اگر بخواهیم بدون ترمز گرفتن بچرخیم و همچنین هنگامی که یک چرخ از روی یک برجستگی عبور می کند باید از چرخ دیگر تندتر بچرخد دیفرانسیل این عمل را امکان پذیرمی کند.

دیفرانسیل دستگاهی است که نیروی حاصله از موتور را موقعی که وسیله نقلیه به طورمستقیم و در سطح صاف حرکت می کند به طور مساوی بین چرخ های عقب تقسیم می کند ولی موقع دور زدن و یا چپ و راست رفتن و هنگام گردش ها یا در دست انداز نیروی موتور را به نسبت احتیاج بین چرخ های عقب تقسیم می نماید قطعات دیفرانسیل در داخل پوسته یا محفظه ای که معمولا آن را کله گاوی می گویند قرار دارند در داخل این جعبه که دنده کرانویل و دنده پینیون و چهار هرزگرد کوچک و شش عدد بلبرینگ و دو دنده سر پلوس چرخ ها قرار گرفته اند به طور خلاصه می توان گفت که نیروی موتور به وسیله کلاچ به جعبه دنده و از گیربکس توسط میل گاردان به دیفرانسیل و از دیفرانسیل به پلوس چرخ ها منتقل و چرخ ها به حرکت در می آیند با گردش میل گاردان دنده پینیون هم می چرخد و چون دنده کرانویل با دنده پینیون درگیر است کرانویل را به حرکت در می آورد و به همراه خود هرزگردها را هم می چرخاند اگر چرخ های اتومبیل در سطح صاف حرکت کنند دنده هرزگرد با دنده های پلوس حرکت و چرخشی ندارد ولی اگر چرخ ها هماهنگی نداشته باشد و اتومبیل در حال دور زدن باشد باید یک چرخ که در زاویه تنگ قرار گرفته است آهسته گردش نماید. در این موقع دنده های هرزگرد بر خلاف دنده های پلوس به حرکت در آیند و سبب سریع تر گردانیدن یکی از دنده های پلوس می شوند (چرخی که مقاومت کمتری را تحمل می کند) دنده های هرزگرد که تعداد آنها دو یا چهار عدد می باشد که نقش مهمی در دیفرانسیل دارند، کار آنها تنظیم دور چرخ در سر پیچ ها می باشد.


وظیفه دیفرانسیل عبارتند از:

1-    90درجه تغییر جهت گردش گاردان

2 -ازدیاد گشتاور

3 -تعدیل دور چرخ های عقب هنگام دور زدن یا حرکت در میدان به این معنی که هنگامی که اتومبیل در میدان حرکت می کند. چرخ سمت داخل میدان دایره کوچک تری را طی می کند در صورتی که چرخ سمت خارج میدان دایره بزرگ تری را طی می کند، نتیجه این که یک چرخ خارجی دور بیشتر و چرخ داخلی دور کمتری می زند امکان این تغییر دور وظیفه چرخ دنده های داخلی دیفرانسیل می باشد.

مثال: دیگر هنگامی که چرخ اتومبیل داخل جوی آب یا جدول گیر می کند در صورت حرکت چرخ ها چرخ داخل چاله ثابت ولی چرخ دیگر به سرعت حرکت می کند، دیفرانسیل اتومبیل های سواری را به صورت یک پارچه و مفصلی می سازند که نوع یک پارچه آن مثل پیکان و نوع مفصلی آن مثل بنز و بی ام و را میتوان نام برد ولی همگی تقریبا دارای قطعات مشابه یکدیگر می سازند.

هوزینگ در دیفرانسیل (کله گاوی) وظیفه اصلی هوزینگ و چرخ دنده داخلی آن تعدیل یا تنظیم دور چرخ ها هنگام دور زدن یا حرکت در میدان ها می باشد. هنگامی که اتومبیل به طور مستقیم حرکت می کند، چرخ ها چه محرک چه متحرک با دور مساوی دوران می کنند ولی هنگامی که در میدان ها یا مسیر های منحنی شکل چرخ های قوس خارجی میدان مسافت بیشتری طی می کنند و چرخ های قوس داخلی میدان مسافت کمتری را طی می کنند هرگاه هر دو چرخ به کمک یک محور به یکدیگر متصل بودند، چرخ ها هنگام دور زدن روی زمین کشیده می شوند و سایش زیاد لاستیک و انحراف اتومبیل حتمی خواهد بود به همین دلیل محور محرک را به دو قسمت تقسیم کرده و هر یک را پلوس می نامند.
بدین ترتیب گردش نامساوی چرخ ها محرک امکان پذیر میشود برای این که بتوان هر دو پلوس را به کمک یک گاردان به حرکت درآورد آنها را به کمک "جعبه هوزینگ"به یکدیگر متصل می کنند در دیفرانسیل پینیون کرانویل را به حرکت در می آورد و بدین ترتیب "هوزینگ" که به کرانویل متصل است به حرکت در می آید در انتهای هر پلوس یک چرخ دنده مخروطی به نام دنده پلوس در جعبه هوزینگ قرار دارد که این دنده ها به کمک دو دنده دیگر که آنها را دنده هرز گرد (ساتلیت) می گویند به یگدیگر مربوط می سازد دنده های هرزگرد روی محور خود آزاد هستند و می توانند در مواقع لزوم حول آن دوران نمایند.
مسیر انتقال نیرو از جمله هوزینگ به محور دنده ها هرزگرد و از آنها به دنده های پلوس و بالاخره به پلوس ها و چرخ صورت می گیرد هنگام حرکت مستقیم پلوس ها و در نتیجه هر دو چرخ دارای دور یکسان هستند هرزگردها حول خود دوران ندارند و همراه جعبه هوزینگ به حرکت گردشی خود ادامه می دهند و عمل اتصال بین پلوس ها جعبه دنده هوزینگ به حرکت گردشی خود ادامه می دهند و عمل اتصال بین پلوس و جعبه هوزینگ انجام می دهند و در نتیجه فقط انتقال نیرو به دنده پلوس را انجام می دهند:


1-هوزینگ

2-واشر مسی

3-دنده پلوس

4-هرزگرد

5-دنده پلوس

6-کرانویل هنگام طی مسیر منحنی یا دور زدن چرخ داخلی چون مسیر کوتاه تری را طی می کند باید دور کمتری نسبت به چرخ خارجی بزند در این حال هرزگرد مربوط به دنده پلوس چون نمی تواند تمامی دنده را دور جعبه دنده هوزینگ منتقل کند سرعتش کم می شود و در نتیجه روی آن لغزیده و بنابراین حول محور خود به دوران درمی آیند این حرکت اضافی به دنده پلوس دیگر منتقل شده و آن را با دور بیشتری می گرداند چرخ خارجی دور بیشتر و مسافت بیشتری را طی می کند


دنده هرزگرد تنها هنگامی طی مسیرهای منحنی یا دور زدن عمل نمی کند بلکه در مواقعی که به نحوی اصطحکاک بین دو چرخ متفاوت باشد یا بار یکی از لاستیکها از دیگری کمتر باشد وارد عمل می گردد هرگاه مثلا چرخی در سطح متفاوت زمین یخ زده قرار گیرد و چرخ دیگر در سطح خشک در این حال چرخ با اصطحکاک کم تا دو برابر دور جعبه هوزینگ می گردد در حالی که چرخ دیگر حرکتی ندارد و در این حال وسیله نقلیه قدرت حرکت را نخواهد داشت زیرا نیروی اصطحکاک موجود در چرخ در حال بکسواد کافی برای اتومبیل نیست برای این گونه موارد در بعضی از وسایل نقلیه سنگین از قفل کن دیفرانسیل استفاده می کنند قفل کن دیفرانسیل دو پلوس را با یکدیگر یک پارچه می کند و اتومبیل را در مکان برفی و غیره ممکن می سازد

گفت و گو با بانوی راننده اصفهانی؛

گفت و گو با بانوی راننده اصفهانی؛

اگر دوباره به دنیا بیایم باز هم راننده اتوبوس می شوم

بانویی که از بچگی عاشق اتوبوس بوده و هیچ وقت ترسی از ماشین سنگین نداشته است.

 با اینکه سن و سال زیادی ندارد اما ۳ سال است به آرزویش رسیده و حالا راننده اتوبوس مسافر بری شده است شغلی که با تمام وجودش از آن حرف می زند و قصد ندارد هیچ وقت بازنشسته شود.

زینت ناظمی سی ساله یکی از همان معدود زنانی است که نه به خاطر معیشت و گذران زندگی بلکه به خاطر علاقه کودکی اش کار رانندگی اتوبوس را انتخاب کرده و به قول خودش اگر باز هم به دنیا بیاید حتما دوباره راننده اتوبوس می شود.

این روزها کمتر پیدا می شوند بانوانی که شغلی را از صمیم قلب و تنها از روی علاقه انتخاب کرده باشند و آنرا ادامه بدهند هدایت اتومبیل های سنگین و پذیرفتن مسوولیت جان چندین مسافر از همان مشاغلی است که بانوان کمتر به آن تمایل پیدا دارند و شاید ورودشان به این شغل چندان دوام نداشته باشد.

اما خانم ناظمی وقتی از علاقه اش می گوید مشخص است جزو بانوانی است که رانندگی برایش مانند قرص های نیرو زا عمل می کند و پس از برگشتن از هر سرویس کاری با انرژی و انگیزه بیشتر به امور خانه رسیدگی می کند.

با این راننده خانم که قصد ندارد هیچ وقت از این کار بازنشسته شود به گفت و گو نشستیم تا از داستان راننده شدن و علاقه اش ،از سختی ها و لذت های این کار برایمان بگوید.

حیا: از ماجرای راننده شدنتان برایمان بگوید و اینکه چند سال است مشغول فعالیت هستید؟
دو سال هست که رانندگی اتوبوس را بر عهده دارم اولین سرویس هایی که داشتم از جاده خوزستان شروع شد و بعد شیراز،مشهد و حالا هم به صورت ثابت مسافران تهران را به مقصد می رسانم.
از همان کودکی با وجود اینکه پدرم به شدن مخالف این بود که خانم ها پشت فرمان اتومبیل بنشینند من رانندگی را خیلی دوست داشتم به خاطر همین عقیده هیچ وقت از طرف خانواده حمایت نشدم اما یکی از دوستانم همیشه پا به پای من آمد و همراهم بود تشویق های همسرم هم بی تاثیر نبود.

حیا: حالا چرا راننده اتوبوس مسافر بری سخت نیست رفت و آمد بین شهرهای مختلف خستگی،گرما سرما آزار دهنده نیست؟
قبل از این، مربی آموزشگاه رانندگی بودم اما نمی خواستم برای همیشه در این شغل بمانم در حالی که می خندد ادامه می دهد شاید باورتان نشود اما من رانندگی اتوبوس را صرفا به خاطر خود اتوبوس دوست دارم از علاقه ای که به این خودرو دارم هرچه بگویم کم است همین علاقه باعث ماندگاری من در این شغل شد و حاضر به عوض کردنش نیستم.
قبول دارد که هر شغلی سختی های خودش را دارد اما وقتی علاقه باشد چیزی سخت نیست علاوه بر آن به نظر من شغل ناممکنی برای خانم ها نیست کار کردن با اتوبوس اصلا سخت نیست اگر دوست داشته باشند.

حیا: همسر و فرزندانتان با این شغل مشکلی ندارند؟ به وظایف همسری و مادری با این شغل لطمه نمی خورد؟
شغل همسرم آزاد است و هیچ مشکلی با کار من ندارد برای رسیدن به این مرحله همراهم بوده است.
وظایف خانه داری را هم کنار شغلم انجام داده ام باید هم مادر باشی و هم یک راننده اما دلیل نمی شود به خاطر نوع شغل تمام ظرافت های زنانه نادیده گرفته شود من با همان ظرافت کارهای منزل و دو فرزندم را هم انجام می دهم و به قول معروف اخلاق مردانه پیدا نکرده ام.
اما خوب بسیاری از همکارهای خانم شب و روزشان شده کار با اتوبوس و قبول سرویس این باعث شده تا از کار منزل بزنند و آنطور که باید از زندگی شخصی خودشان لذت نبرند.
دوست دارم به خیلی از خانم های همکارم بگویم می شود در کنار رانندگی ظرافت داشت و وظایف خانه را هم به خوبی انجام داد.

حیا:به فضای اتوبوس برویم وقتی مسافران یک راننده خانم را می بینند که پشت رول می نشیند و قرار است آنهارا چندین کیلومتر ببرد چه عکس العملی نشان می دهند؟
عکس العمل ها جالب است بیشتر همه تعجب می کنند یکی دو ساعت اول همه کنجکاو هستند که ببینند چه می شود یک جورهایی همه سرها وسط اتوبوس است و چشم ها به راننده اما بعد از یکی دو ساعت همه خوابشان می برد و تهران پیاده می شوند.
توریست های خارجی برایشان خیلی جالب است و تعجب می کنند که در ایران زنان راننده وسایل حمل و نقل سنگین باشند با هیجان حرف می زنند و عکس می گیرند ما هم همکاری می کنیم که بدانند درایران محدودیتی نیست رانندگی ماشین های سنگین برای زنان در اروپا عادی است.

حیا: تا حالا در جاده به مشکلی برخورده اید که نتوانید حل کنید؟
نه مشکلی که نتوانم حل کنم پیش نیامده الان اتوبوس ها قدیمی نیستند ماشین های جدید کامپیوتری هستند و خیل وقتها راننده های مرد هم از بعضی موارد مطلع نیستند برای رسیدگی به آنها یک نفر همیشه در سرویس ها هست اما نهایت مشکل ترکیدگی لاستیک و یا پنچر گیری بوده که خودم انجام داده ام.

حیا: چرا رانندگی جاده را یک شغل مردانه می شناسند به خانم ها توصیه می کنید راننده شوند؟
به نظر من مردانه نیست،ما خودمان شغل ها را دسته بندی می کنیم اما شاید به این خاطر که جا افتاده مرد ساخته شده برای کار بیرون از خانه و یا به خاطر بی خوابی هایی که دارد و خستگی ها و موارد این چنین اما از نظر من مرد و زن برابر اند تعداد زن هایی که توانایی و جرات کارهای این چنین را دارند کم نیست من به آنهایی که واقعا علاقه به این کار دارند پیشنهاد می دهم وارد عمل شوند اما اگر از سر اجبار باشد زود میدان را خالی می کنند،سریع عصبانی می شوند و چیزی جز خستگی برایشان ندارد.

حیا: بزرگترین توانایی یک راننده خانم که با ماشین های سنگین کار می کند چه چیزی هست؟
اعتماد به نفس و جرات کار با ماشین سنگین و سرعت عمل بزرگترین توانایی یک خانم راننده هست تا بتواند در موقع مناسب و یا لحظه حساس تصمیم به موقع بگیرد خیلی از خانم ها اصلا فکر نشستن پشت فرمان این اتوبوس ها را هم نمی کنند چون فکر می کنند کنترل اتوبوس و یا هر ماشین سنگین دیگری سخت هست ولی به نظر من کاملا بر عکس است.

حیا: اگر یک روز پسر و دخترتان بخواهند راننده اتوبوس و جاده شوند مشکلی ندارید؟
اصلا دوست ندارم پسر و دخترم وارد این حرفه بشوند یک مادر نمی تواند شب بخوابد در حالی که بچه هایش با فرمان و دنده و در دل جاده سر و کار دارند ترجیح می دهم به علاقه های خودشان بپردازند به نظرم هیچ کدامشان این کار را انتخاب نمی کنند.

حیا: مشکلات بانوانی که شغلی مثل راننده اتوبوس دارند چیست؟
از دیدگاه خودم هیچ مشکلی وجود ندارد چون فقط به خاطر علاقه وارد این کار شدم اما وقتی با خانم های همکار روبرو می شوم تا الان هیچ کدام این علاقه من را نداشته اند و به همین خاطر خیلی چیزها آزارشان می دهد اینکه ایرادی از کارشان بگیرند و یا برخوردهایی که می بینند باعث دلسردیشان شده است و خیلی ها کلا کار را رها می کنند.

حیا: از برخوردهایی که با شما شده برایمان بگویید؟
خوب خیلی وقتها ما با رانندهای آقا مقایسه می شویم و خیلی ها صرفا چون یک خانم راننده است به کوچکترین مسائل ایراد می گیرند و حتی برخی از مسافران حاضر به سوار شدن و مسافرت با یک راننده خانم نیستند و بلیطشان را پس می دهند چندین بار اتفاق افتاده به همین راحتی…
اما برای من برخورد آقایون مهم نیست اما اگر خانمی اینطور برخورد کند دلخور می شوم چون کسی که خودش جرات انجام کاری را ندارد نباید ایراد بی مورد بگیرد.

حیا: در طول این دو سال خاطرات تلخ و شیرینی که در ذهنتان مانده برایمان بگوید.
خاطره شیرین برخورد مسافران در هر سفر است و پایان سفر و رضایت و لبخندی که بر لب دارند
و خاطر تلخ مربوط به اوایل کارم و زمانی که سرویس مشهد داشتیم و یکی از همکاران آقا که میشناختم به فاصله ۱۰ دقیقه جلوتر از من در حرکت بود در حرکت بودیم که ناگهان با اتوبوس چپ شده همکارم برخورد کردم و بسیاری از مسافران که آسیب دیده بودند و یا فوت شده بودند راننده و کمک راننده هم فوت شده بودند خیلی دردناک بود هیچ وقت فراموش نمی کنم.

حیا: و آخرین کلام…
آدم ها درهر کاری که عشق بهش داشته باشن موفق هستن حتی اگه سخت ترین کار دنیا باشه زن و مرد هم نداره فقط باید هر کسی توانایی های خودش رو باور کنه…
و اینکه امیدوارم همه راننده ها همیشه مسافرانشون رو سلامت به مقصد برسوند…

گفتگو باراننده اتوبوس بین شهری ومالک اتوبوس ولوو بی9

سلام وخسته نباشید خدمت تمام رانندگان به خصوص رانندگان اتوبوس بین شهری گفتگومابا اقای جلالی مالک اتوبوس ولووبی9 

سلام اقای جلالی چندسال دراین حرفه مشغول به فعالیت هستید؟

من دراین حرفه به مدت 20سال فعالیت دارم وازسن 24سالگی گواهینامه پایه یک راگرفتم ودراین حرفه روی اوردم به دلیل علاقه شدیدی که به اتوبوس بین شهری داشتم

علاقه شما چه طور نسبت به اتوبوس ایجاد شد؟

من پدرمرحومم دراین حرفه وشغل فعالیت داشت واز اتوبوس داران قدیمی بودند ومن تورکاب اتوبوس فعالیت داشتم فقط زمانهایی  که تعطیلات مدارس بود به خاطراینکه مادرم مخالف بود من راننده بشوم وهمیشه میگفت بایددرس بخوانم دکترمهندس بشوم

 تحصیلات شما تاچه مقطعی است اقای جلالی؟

من فوق دیپلم دارم وبه خاطر عشق وعلاقه به اتوبوس دیگر درس نخواندم

ازخاطرات  خوش کاریتان خاطره شیرین به یاد دارید؟

بله من زمانی که گواهینامه گرفتم باعنوان راننده بااتوبوس پدرم شروع به فعالیت کردم وپدرم یک راننده شوخ طبع و خوش اخلاق به قول معروف همه فن حریف داشت  این بنده خدا راننده عینکی بود وداشت چایی میخورد ودیدم برف پاکن راروشن کرد درحالی که باران برف نمی امد وپرسیدم چرا برف پاک کن را روشن کردی گفت نمیبینی بارون شیشه رو خیس کرده یک دفعه صدا خنده من واطرافیانم باشنیدن این حرف بلند شد درحالی که چایی میخورد شیشه عینکش بخارکرده بود و این بنده خدا فکرکرد که دارد باران می بارد

ازمیان اتوبوسهای بین شهری کدام محصولات اتوبوس رابیشتردوست دارید؟

 اتوبوس ولوو بی 9برای مسافران درردیفهای اخر هم ازصدای موتور شاکی نیستند من به حقوق مسافرهایم احترام میگذارم ولوو بی9واقعااتاق نرم راحتی دارد ازجمله دارای سیستم تعلیق بسیار خوب وصدای نرم ودلنشین موتور وگیربکس این اتوبوس

اقای جلالی توصیه شما به جوانان تحصیلکرده که علاقه به شغل رانندگی اتوبوس رادارند چیست؟

اگربعدگذشت تحصیلات دانشگاهی بازهم علاقه به این حرفه داشتند یعنی واقعا عاشق اتوبوس هستند واین افراد بادانستن سختی وخوشی های این شغل میتوانندجزافراد موفق باشند دراین حرفه باتوجه به این که تحصیلات از خیلی لحاظ طرز تفکرادم راعوض میکند مثلا یک جوان دارای تحصیلات لیسانس درفلان رشته مهندسی یعنی این که یک مهندس راننده اتوبوس هست وبا یک ادم باداشتن تحصیلات پایین تر خیلی تفاوت دارد

اگر پسر شما بخواهد دراین حرفه فعالیت کند شما مخالفت ندارید؟

اگر بعد از گذشت تحصیلاتش هم چنان علاقه داشت مخالفت ندارم وپسرهایم علاقه شدیدی به اتوبوس دارند

اقای جلالی سخن شما برای جوانان چیست به عنوان یک دوست یک پدر؟

توصیه من به جوانان این هست که چشمشان دنبال مال پدرشان نباشدو با عزم واراده وتصمیم منطقی خودشان شغل وحرفه مورد نظرشان را انتخاب کنند(فرزند هنر باشید نه فرزند پدر که فرزند هنر زنده کند نام پدر را)ازشما به دلیل وبلاگ خوبتان کمال تشکررادارم

آرزوی موفقیت برای آقای جلالی وتمام رانندگان دراین حرفه راداریم

چگونه عمر خودرو را بالا ببریم?

چگونه عمر خودرو را بالا ببریم

خودروها در جاده به طور متوسط 10.8 سال عمر مفید دارند. میانگین سفر در هر سال حدود 24 هزار کیلومتر است. البته ماشین ها و کامیون هایی که این روزها تولید می شوند از نظر مهندسی و مواد کاربردی بسیار بهتر از چند سال قبل هستند. اما با همه اینها برخی دوست دارند استفاده بیشتری از ماشین خود داشته باشند و در ضمن، رینگ و موتور آن نیز قابل اعتماد باشد. برای اینکه  ماشین 400 هزار کیلومتر بیشتر عمر کند راهکارهای ساده ای وجود دارند و با رعایت آنها می توان به نتیجه دلخواه دست پیدا کرد.

1. مکانیک خوب پیدا کنید و همیشه پیش او بروید
مکانیک هم مانند پزشک خانوادگی است. رابطه طولانی مدت داشتن با مکانیک به نفع ماشین شما است زیرا او دیگر همه دردهای ماشین را می داند و می داند چه تعمیراتی روی آن انجام شده است. مکانیک های متفرقه بیشماری در سطح شهر وجود دارند اما اگر یک نمایندگی ثابت پیدا کنید بسیار برایتان بهتر است. مکانیک های نمایندگی های برندهای مختلف چون همه روز روی یک برند مشخص کار می کنند، تخصص بیشتری در کار خود دارند. بعلاوه، آنها به قطعات فابریک ماشین دسترسی سریع تر و مطمئن تری نیز دارند. اطلاعاتشان نیز به روز و به لحظه است.

2. با آرامش رانندگی کنید
هر چه بهتر با ماشین خود رفتار کنید، ماشین بیچاره نیز بیشتر عمر می کند. سعی کنید همه قسمت های ماشین رابه طور دایم چک کنید تا مشکلی نداشته باشد. ترمزها، ساسات و بدنه همه باید در بهترین حالت خود باشند. سعی کنید باآرامش رانندگی کنید و لازم نیست خشم خود از ترافیک را سر ، فرمان، دنده و داشبورد  ماشین خالی کنید.

3. همیشه روغن ماشین را چک کنید
موتورهای ماشین های مدرن به گونه ای طراحی می شوند که حتما باید روغن های سبک برای آنها استفاده کرد تا کارکرد و مصرف سوخت مناسبی داشته باشند. مالک خودرو باید بداند ماشین او چه موتوری دارد و چه نوع روغنی برای آن مناسب است. اصولا بین 5 هزار تا 11 هزار کیلومتر باید روغن ماشین را عوض کرد. لازم نیست تند به تند روغن را عوض کنید اما فراموش نکنید دیرتر از آنچه کارخانه برایتان مشخص کرده است این کار را انجام ندهید. همیشه وقتی بنزین می زنید روغن را نیز چک کنید تا بالا باشد. فقط اینکه میان هر تعویض روغن می توانید 5 هزار کیلومتر رانندگی کنید، دلیل نمی شود خودرو روغن بیشتری مصرف نکرده باشد.

4. ماشین را در سایه پارک کنید
تابش های فرابنفش باعث کمرنگ شدن رنگ بدنه، پوسیدگی تودوزی اتومبیل و خراب شدن چراغ های جلوی ماشین می شوند. پلاستیک های اتاق خودرو زیر گرمای آفتاب خشک می شوند. ماشین را همیشه در پارکینگ یا زیر سایه پارک کنید. یا اگر جای پارکی در سایه پیدا نکردید از سایه گیر سراسری برای شیشه جلوی ماشین استفاده کنید. البته همیشه هم ماشین را زیر سایه درختان پارک نکنید زیرا شیره درخت یا فضولات پرندگان نیز باعث خوردگی و از بین رفتن رنگ بدنه می شود.

5. سیستم خنک کننده ماشین باید خنک بماند
لوله سیستم خنک کننده ماشین، استفاده دشواری دارد. خراب شدن سیستم خنک کننده می تواند منجر به خرابی موتور شود. ساختار آلومینیومی و بسته موتورهای جدید نمی تواند به طور مکرر انبساط‌ بخار آب‌ یا گاز در سیلندر موتور که در نتیجه گرمای بیش از حد است را تاب بیاورند. بنابراین، شلنگ رادیاتور و بخاری را به طور مرتب چک کنید و پس از 240 هزار کیلومتر آنها را تعویض کنید. در این حالت خوب است پمپ آب را نیز عوض کنید. البته آن را در زمان سرویس تسمه تایم انجام دهید.

 6. سرویس تسمه تایم را به موقع انجام دهید
بله، تعویض تسمه تایم هزینه زیادی دارد اما اگر این کار را در موعد خود انجام ندهید می تواند به آسیب های جدی در موتور منجر شود. بهترین زمان برای تعویض تسمه تایم بعد از 160 هزار تا 200 هزار کیلومتر است. از آنچه که تسمه تایم اغلب پمپ خنک کننده را پیش می راند بسیار منطقی است در همین زمان این پمپ را نیز عوض کنید. 

7. باهوش و با تدبیر باشید
مسافرت های طولانی برای ماشین بهتر است. در سفرهای کوتاه داخل شهری، موتور به اندازه کافی گرم نمی شود تا میعان گاز لازم برای میل لنگ و اگزوز را درست کند. در نتیجه آب در آنها جمع می شود و استهلاک ماشین بالا می رود. مهندسین مکانیک این اتفاق را چرخه غلط می نامند و اعتقاد دارند سفرهای کوتاه داخل شهری باعث کوتاه شدن عمر موتور می شوند. این چرخه باطل برای روغن ماشین به ویژه در هوای سرد بسیار ضرر دارد. اگر ناگزیر به استفاده از ماشین در مسیرهای کوتاه هستید، دست کم مسیرهای بزرگراه و اتوبان را انتخاب کنید تا دمای ماشین به اندازه لازم برسد.

8. گرم کردن ماشین پیش از حرکت
در زمستان بسیار خوب است پیش از حرکت، اجازه دهید کمی موتور گرم شود. این کار باعث می شود تا روغن در موتور و ترمزها به دمای لازم برسد. یک دقیقه برای این منظور کافی است. بیشتر از این زمان فقط باعث سوخت بیهوده بنزین می شود. در هواهای بسیار سرد – صفر درجه و زیر صفر درجه – اگر سفر شما واجب نبود از آن چشم پوشی کنید. استارت در این هوا برای موتور و باتری سخت است؛ گریس سفت می شود و لوله و شلنگ ها یخ می زنند.

 9. تمیز نگه داشتن خودرو
فضولات پرندگان و شیره درختان باعث از بین رفتن رنگ بدنه می شود. گل و خاک باقی مانده در گلگیرها نیز رطوبت را در خود نگه می دارند و موجب پوسیدگی می شوند. نمک جاده نیز از دیگر دشمنان اصلی خودرو است. اگر از زنجیر چرخ در زمستان استفاده می کنید حتما نمک های موجود را از تایر و رینگ بشویید. ماشین را زیر آفتاب مستقیم یا هنگامی که هنوز گرم است، نشویید.

10گازوییل خوب بزنید
همیشه سعی کنید بنزین خوب به ماشین بزنید. برخی از پمپ های گازوییل خوبی ندارند و باید با دقت این مساله را تشخیص دهید. هر چند وقت یکبار بد نیست بنزین خالص و سوپر بزنید.

11. جنس تودوزی باید خوب باشد
صندلی ها و تودوزی ماشین نیز بخشی از کیفیت و عمر خودرو را تشکیل می دهند. کاورهای قابل تعویض صندلی ها را می توان  به راحتی تعویض کرد و شست. به طور مثال، اگر قهوه، چای یا سس روی صندلی بریزد دیگر نگرانی برای کثیف ماندن آنها وجود ندارد. شاید روکش چرم شیک و باکلاس به نظر برسد اما باید خیلی بیشتر از روکش های معمولی مراقب آنها باشید. کفی های فابریک ماشین را نیز می توانید با انواع بسیار ضخیم که می توانند آب و کثیفی را بیشتر در خود نگه دارند، تعویض کنید.

12. علایم و چراغ های داشبورد را نادیده نگیرید
وقتی چراغی شبیه موتور روشن می شود یعنی مشکلی در موتور ایجاد شده است که باید به آن رسیدگی کنید. یا چراغ روغن به شما گوشزد می کند باید آن را تعویض کنید. به این علامت ها بی توجه نباشید.

دوربین اتوبوسی محصولات عقاب افشان

تقدیم به عاشقان اتوبوس ومحصولات oghabافشان

سال95

سلام به دوستان سال 1395به همگی عاشقان اتوبوس وتمام هموطنان عزیز مبارک (هرروزتان نوروز نورزتان پیروز)

457بین شهری

ازنمای عقب

مشاغل رانندگی

یک خسته نباشید به رانندگان غیوروشیرزنان ایرانی که به خاطر مشکلات مالی راهی جاده پرپیچ خم زندگیشان میشوند

حوریه، کمک راننده اتوبوس ترانزیت
سفر خانوادگی در جاده ها
حوریه لیسانسیه زبان آلمانی، هم اکنون کمک راننده است اما آرزو دارد روزی پشت فرمان اتوبوس خودش بنشیند
سهیلا  بیگلرخانی
012648.jpg
حوریه فارغ التحصیل زبان آلمانی است. او به جای ادامه تحصیل ترجیح می دهد کمک راننده پدرش باشد. آرزوی بزرگ او داشتن یک اتوبوس است که مال خودش باشد.
 

قشنگ ترین لحظات رانندگی شب است. وقتی که همه خوابند و راننده بیدار. آن موقع آدم با خدای خودش تنها می شود. من همیشه در این شب ها از خدا می خواهم، مرا شرمنده این ۴۰ نفر نکند
نام: حوریه، نام خانوادگی: قصری، متولد: تهران، سال: ۱۳۵۵، تحصیلات: لیسانس مترجمی زبان آلمانی، شغل: راننده اتوبوس.
جثه جمع و جورش را روی صندلی اتوبوس و پشت فرمان بزرگ جابه جا می کند و می گوید: «راننده باید عاشق سفر باشد وگرنه شغل طاقت فرسایی است.»
تصمیم بزرگ 
یکی دو سال قبل بود که حوریه تصمیم گرفت گواهینامه پایه یک خود را بگیرد و به عنوان راننده کمکی در کنار پدرش مشغول به کار شود. این تصمیم خیلی زود عملی شد و او درست ۱۰ روز پس از گرفتن گواهینامه و دفترچه خروج از کشور رانندگان، هدایت اتوبوس پدرش را به عهده گرفت. پدر و دختر بیشتر به سفرهای خارجی می روند، سوریه، ترکیه و..... و دوباری هم کربلا. حالا رانندگی شغل حوریه است. البته در خانواده ۶ نفری قصری تنها او نیست که شغل پدر را دنبال کرده، برادر کوچکترش حبیب میهماندار اتوبوس و فرزند بعدی حدیث هم در اغلب سفرها همراه پدر و خواهر و برادر، اگر این سفرها با کلاس های دانشگاه او تداخلی نداشته باشد. امیرحسین فرزند چهارم نیز در تعطیلات عید و تابستان به همراه مادر راهی سفرخانوادگی می شود. گویا بیش از رانندگی، عشق سفر در میان خانواده قصری ارثی است.
اول همه سکوت می کنند. بعد تشویق 
رفتار و سکنات حوریه آشکارا تحصیل کردگی او را حکایت می کند. رازی در کار نیست. حوریه مثل هر دختر دیگری بعد از دیپلم در کنکور شرکت می کند و بعد می شود دانشجوی رشته زبان آلمانی. تحصیلاتش که به پایان می رسد، اول سراغ لیدری تور می رود و بعد مدتی هم مربی پایه دو رانندگی. بعد از آن به شغل پدر رو می آورد. حکایت دوره آموزشی پایه یک نیز برای حوریه مثنوی هفتاد من کاغذ است. افسران، هم از تصمیم او متعجب می شوند و هم تشویقش می کنند. «برایشان جالب بود. چون هم سنم کم بود و هم ریزه میزه بودم. تنها خانم آن دوره من بودم.»
اعتراف کنید، برای شما هم جالب است. شاید شما هم اگر سوار اتوبوس قصری پدر شوید و حوریه را پشت فرمان ببینید. مثل بقیه مسافران، از شدت تعجب سکوت کنید. می گوید: «واکنش مسافران تقریبا همیشه یک جور است. اول تعجب می کنند و همه ساکت می شوند. بعد از مدتی یک صدا صلوات می فرستند و با دست زدن تشویقم می کنند.»
گو اینکه رانندگی حوریه برای خانم ها جالب تر است و بیشتر او را تشویق می کنند. « بعضی وقت ها خانم های مسافر یواشکی از من می خواهند به جای پدرم پشت فرمان بنشینم.» مادر او با لحنی مبالغه آمیز به مهارت دخترش در رانندگی افتخار می کند: «وقتی او پشت فرمان است، من احساس آرامش بیشتری می کنم.» و پدر با خنده درپی جواب می آید که «دست شما درد نکنه خانم.» حوریه میانه را می گیرد و رو به من توضیح می دهد: «پدرم خیلی باتجربه است. آدم های باتجربه نترس ترند. من آهسته تر و با احتیاط تر رانندگی می کنم. بعضی وقت ها پدرم می گوید: «خجالت نمی کشی اینقدر یواش می روی؟»
مادر دلش می خواهد از سختی های دختر برای گرفتن گواهینامه رانندگی پایه یک بگوید: «دست هایش درد می گرفت، بعضی وقت ها از شدت درد گریه می کرد. دنده و فرمان برای او زیادی سنگین و بزرگ بود، آن موقع هم عادت نداشت.»
خانواده ها راحت ترند
دیدن مردمی که خودروهای خود را متوقف می کنند و در حاشیه جاده به تماشای رانندگی حوریه می ایستادند، برای او عادی شده. حتی شهرتش در میان رانندگان ترکیه. یکبار وقتی راهی قم بود، به محض آنکه جای پدر نشست فریاد اعتراض پیرمردی به هوا خاست. او می خواست میانه راه پیاده شود. بالاخره واسطه گری چند مسافر، پیرمرد را به روی صندلی نشاند و سر آخر هم پیرمرد راضی از رانندگی دخترجوان، او را از تشویق خود بی نصیب نگذاشت. سفرهای قصری دختر، تنها برای او خاطره انگیز نیست. «مسافران، مخصوصا خانواده ها خیلی در این سفرها راضی اند. چون ما خانوادگی سفر می کنیم. مشتری های خیلی خوبی داریم. یکبار وقتی خسته بودم و صبحانه نخوردم، خانم های مسافر، در راه برایم لقمه می گرفتند و اصرار می کردند بخورم.»
دو برابر همکارانم حقوق می گیرم 
قصری دختر از قصری پدر حقوق می گیرد، آن هم دو برابر حقوق معمول راننده های کمکی. اما پدر راضی است. «راننده های غریبه خیلی دردسر دارند, به خصوص در سفرهای خارجی. لجبازی می کنند. فرمانپذیری ندارند، اما با دخترم راحتم. یک اتاق می گیرم. با هم به گردش می رویم... گذشته از این چون حوریه زبان بلد است، در خارج از کشور مشکل نداریم.»
امتیازات زن بودن 
زن بودن امتیازاتی هم برای راننده جوان ما داشته، مثلا وقتی یک بار از میان خیابان های شهر عبور می کرده، پلیس به او ارفاق کرده و جریمه اش نکرده است. «وقتی برای گرفتن دفترچه خروج رانندگان مراجعه کردم، برای مسوولان خیلی جالب بود، می گفتند۱۰،سال قبل هم یک خانم دفترچه خروج برای تریلی و کامیون گرفت، اما برای اتوبوس این اولین بار است.»
برای سردار نوروزی هم شغل این دختر جوان آنقدر جالب بوده که بگوید: «حتما وقتی با همسر آینده ات دعوایت بشود, او را با ریتاردر (ترمز مغناطیسی اتوبوس) می زنی.»
دو ماه معطلی 
قرار بود خیلی زودتر از اینها گزارش حوریه را تهیه کنم, اما اتوبوس توی خانواده قصری برایشان کم دردسر نداشت. پدر اتوبوس کهنه اش را از رده خارج می کند و اتوبوس نو می خرد با ماهی ۹۸۰هزار تومان قسط تا راحت تر به سفرهای خارجی برود. آخر بهار  وقتی که کار رانندگان اتوبوس رونق می گیرد, مشکلی برای گارانتی اتوبوس پیش می آید و کارخانه تولیدکننده درست دو ماه اتوبوس را در پارکینگ تعمیرگاه مجاز تهران متوقف می کند. درست است که دادگاه به نفع قصری ها رای داده، اما خسارت دو ماه تعطیلی کار, گمشده ای است که معلوم نیست چه کسی آن را پرداخت می کند.
حوریه چنان با اتوبوس اخت شده که می گوید: «این دو ماه دلم برای اتوبوس تنگ شده بود.» خانواده قصری مشتری های پای ثابت خود را در این دو ماه از دست داده اند، اما امیدوارند همین یک ماه باقیمانده بتواند، اقساط عقب افتاده آنان را تامین کند.
یک شغل پردردسر
012651.jpg
وقتی برای گرفتن دفترچه خروج رانندگان مراجعه کردم، برای مسوولان خیلی جالب بود، می گفتند،ده سال قبل هم یک خانم دفترچه خروج برای تریلی و کامیون گرفت، اما برای اتوبوس این اولین بار است 

«رانندگی شغل خسته کننده ای است.» این را حوریه می گوید. سر درد دلش باز می شود. پدر از سال ۱۳۴۶ رانندگی می کرده، اما حتی حالا هم اگر یک روز مریض شود، خبری از حقوق و مرخصی و بیکاری نیست. «بار مسوولیت ۴۰ نفر به دوش راننده است، اما نه بیمه می شود و نه تامینی دارد. برای رانندگانی که مالک اتوبوس نیستند، وضعیت مشکل تر است. اگر اتفاقی بیفتد، همه یقه راننده را می گیرند.»
اما جذابیت سفر تحمل این مشکلات را برای حوریه ساده کرده، غیر از اینکه او کارگر پدر است و بالطبع شرایط بهتری دارد. « سفرهای زیارتی را بیشتر دوست دارم. آدم حس خاصی دارد.» یکباره انگار چیزی را فراموش کرده باشد، اضافه می کند: «قشنگ ترین لحظات رانندگی شب است. وقتی که همه خوابند و راننده بیدار. مبارزه با خواب بسیار سخت است و خود عالمی دارد. آن موقع آدم با خدای خودش تنها می شود. من همیشه در این شب ها از خدا می خواهم، مرا شرمنده این ۴۰ نفر نکند.»
مادر که گویی در همه لحظات همراه دختر و پدر بوده، اضافه می کند: «بعضی شب ها هر یک ربع به یک ربع جایشان را با هم عوض می کنند. تا خوابشان نبرد.»
آرزوی استقلال 
آرزوهای یک دختر راننده، شنیدنی است. «دلم می خواهد مستقل شوم. اتوبوس بخرم. هرچند با پدر بسیار راحتم، اما دلم می خواهد یک اتوبوس از خودم داشته باشم و روی اتوبوس خودم کار کنم.» می داند که شاید به این زودی ها به این آرزو نرسد، اما امیدوار است که به خاطر جسارتش، برای او تسهیلات بیشتری فراهم شود. تااینجای ماجرا که دختری روی اتوبوس پدرش و همراه او کار کند، شاید چندان غیرقابل باور نباشد، اما تصور استقلال حوریه با میهماندار و کمک راننده ای غریبه حتی برای من هم دشوار است. چیزی که گویی خودش هم چندان به آن فکر نکرده. شاید اول منتظر استقلال کاری است، بعد برنامه ریزی برای مسایل آن.

ستون ما
آینده  روشن
همه چیز اتفاقی بود. نمی  دانستیم که صفحه بندی این صفحه مصادف می  شود با فردای روز زن، روز مادر؛ از بابت این اتفاق خوشحالیم.
امروز ۱۸ مرداد ماه سال ۱۳۸۳ است. اگر در گذشته ای نه چندان دور امنیت زنان در ادارات برایمان جالب و بدیع بود ،امروز بهانه های دیگری بابت خوشحالی از وضعیت زنان در فعالیت های اجتماعی داریم و این «امروز»، سال هاست -که آغاز شده. چرا که از جمعیت ۶۶ میلیون و ۴۸۰ هزار نفری کشورمان ۳۲ میلیون و ۶۸۵ هزار نفر آن را زنان تشکیل می  دهند.
امروز نشست خانه نشینی زنان که شاید در گذشته خودشان هم به آن تمایل نشان می  داند- به فراموشی سپرده شده و زنان متقاضیانی مهارت دیده و دارای تحصیلات عالیه هستند که بیش از ۵۰ درصد ظرفیت دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند.
همه این آمار نشان از آن دارد که در آینده ای نه چندان دور تعداد زنان متخصص کشورمان حداقل برابر با مردان خواهد شد و این یعنی تغییر موازنه در جامعه ایرانی که در سال های نه چندان دور کفه اش به سمت مردان سنگینی می کرد.
طبیعی است که هر تغییری برای به نتیجه رسیدن، نیاز به ایجاد فضای لازم داشته باشد. رقابت زنان در فعالیت های اجتماعی با مردان اتفاق خوش آیندی است که قطعا با برنامه ریزی دقیق، شکوفایی جامعه را در پی خواهد داشت.
اگرچه نیمی از جمعیت کشورمان را زنان تشکیل می  دهند اما هنوز حضور زنان در چرخه اقتصادی کشور فقط۱۳ درصد و نرخ بیکاری سنین ۱۵ تا ۲۴ سال آنان۹/۷۱ درصد است.
امروز بسیاری از نیروهای کار گاه های تولیدی را زنان تشکیل می  دهند. زنانی که متاسفانه از امنیت شغلی و خدمات رفاهی کم بهره بوده وتنها به عنوان نیروی کار ارزان از آنها نام برده می  شود.
ارایه آمار کاهش مرگ و میر در بین زنان و بالا رفتن بهداشت خانواده شاید خبر مسرت بخشی باشد اما تنها ارایه آمار نمی  تواند زنان ایرانی را راضی کند. آنچه که امروز زن ایرانی در پی آن است اشتغال و ایجاد امنیت برای کار و زندگی است و همچنین به رسمیت شناخته شدن این نیروی بزرگ چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اقتصادی از سوی سیاستمداران.
به نظر می  رسد این نیاز امروز جامعه زنان ایران به دست خودشان در حال برآورده شدن باشد. نکته جالب این است که مردان ایرانی هم امروز آمادگی یاری رساندن به زنان برای پیشرفت های اجتماعی و ایجاد رقابت مفید در عرصه های مختلف را دارند. در واقع، وقوع انقلا ب اسلا می منجر به شکسته شدن سدهای مختلفی شد که مانع حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی بود. با تشکیل جمهوری اسلا می بود که دیگر خانواده ها از ادامه تحصیل فرزندان دخترشان در سطوح بالا تر از ابتدایی مخالفت نکردند و نیز اشتغال آنان را در ادارات و کارخانه ها، دیگر فساد آور ندانستند. این سرآغازی برای پیشرفت زنان در عرصه های مختلف بود و همین دیروز و امروز با اعلا م نتایج مرحله اول کنکور سراسری بار دیگر این تحول را شاهد بودیم.

ناهید، راننده جرثقیل
012654.jpg
این قبول که تفاوت های جسمی باعث اختصاصی شدن برخی مشاغل برای مردان می  شوند اما گاهی میان زنان کسانی پیدا می  شوند که بنا به اصول خانوادگی و نیازهای موجود به ناچار تفاوت های طبیعی را تحت الشعاع نیازهای خود قرار می دهند؛ آخرین نمونه اش ناهید که راننده جرثقیل است.شاید امروز در هجدهم مردادماه ۱۳۸۳ برای همه ما اشتغال زنان در این کارها غیر منتظره باشد،اما هر چه باشد، غیر ممکن نیست. ناهید نوری تنها راننده زن جرثقیل می گوید:« با وجود اینکه اجتماع ما برخی فعالیت ها را برای زنان مناسب نمی داند، اما در صورتی که زنان نسبت به کار خود علاقه داشته باشند و با تلاش به فعالیت خود ادامه می دهند، احساس رضایت بیشتری نسبت به زندگی خود خواهند داشت.»
ناهید نوری متولد سال ۱۳۴۰، متاهل و دارای دو فرزند است. او اکنون یک گل فروشی را هم اداره می کند و حدود یک سال است که راننده جرثقیل شده. نوری معتقد است زنان جای مردها را تنگ نمی کنند . «در جامعه کنونی فعالیت یک زن به عنوان راننده جرثقیل برای مردم و به خصوص مردان قابل پذیرش نیست، اما به نظر من ورود زنان به عرصه فعالیت های مردانه لزوما مشکل زا نیست و کمی می تواند باعث رونق بخشیدن به این مشاغل شود. قرار نیست که زنان جای مردها را بگیرند، اصولا برخی مشاغل برای مردها مناسب تر هستند، با این حال اگر زنی بتواند در چنین مشاغلی خدمت کند و نیازهای خود و جامعه رابرآورده سازد، نشانه پویایی یک جامعه است. شاید وسواسی که خانم ها در انجام کارهایشان نشان می  دهند، باعث پیشرفت مشاغل صرفا مردانه هم بشود.. مهم فعالیت مفید وحضور مفید در جامعه است.
به نظر می  رسد در شرایط فعلی نگاه مردان به حضور زنان در فعالیت های اجتماعی تغییر کرده باشد.در بسیاری از موارد مردان نه تنها مانع از حضور زنان در عرصه فعالیت های اجتماعی نمی شوند ، بلکه یاور آنها هستند . اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که ظرافت و ساختار فیزیکی زنان انجام برخی کارهای سخت را برای آنان دشوار می سازد. از این روست که حضور یک خانم در پشت فرمان جرثقیل غیرمنتظره به نظر می رسد و دست کم با عرف جامعه همخوان نیست

برادران خیامی کار راتوبوس سازی را از کجا آغاز کردند؟

دو جوان بودند که اصرار داشتند به ملاقاتم بیایند، مسوول دفترم گفت مشهدی هستند و برای گرفتن پروانه ساخت اتوبوس آمده‌اند.



نام آنها احمد و محمود خیامی بود. دو جوان ساده‌پوش شهرستانی که رویای اتوبوس‌سازی در سر داشتند و آمده بودند مجوز بگیرند مثل آنها زیاد دیده بودم. پرسیدم چه می‌خواهید و من چه کمکی می‌توانم بکنم؟ گفتند می‌خواهیم کارخانه اتوبوس‌سازی دایر کنیم. گفتم با چه سابقه‌ای؟ با چه سرمایه‌ای؟ با چه توانی؟ گفتند اتوبوس را بهتر از سازنده‌اش می‌شناسیم. از سابقه آنها پرسیدم. گفتند در مشهد گاراژ داریم و اتومبیل و اتوبوس تعمیر می‌کنیم. گفتم تعمیرکار که نمی‌تواند اتومبیل بسازد. گفتند: با تمام زیر و بم اتومبیل آشنا هستیم، اتوبوس را هم به خوبی می‌شناسیم و می‌دانیم ساختن آن سخت نیست. اتاق اتوبوس ساخته‌ایم؛ اما هدف ما ساختن اتوبوس واقعی در خط تولید است. گفتم این کار برنامه و سرمایه نیاز دارد و باید کارخانه واقعی دایر کرد. گفتند ما هم‌چنین برنامه‌ای داریم و می‌خواهیم شبیه اتوبوس‌هایی که در فرنگ می‌سازند تولید کنیم. می‌خواهیم کارخانه بسازیم. گفتم آیا سرمایه دارید؟ آیا می‌توانید به اندازه کافی تولید کنید و بفروشید؟ به خاطر دارم که مسائل را خیلی جدی مطرح کردم و در مورد تفاوت گاراژهای کوچک با خط تولید واقعی صحبت کردم و پرسیدم برای تولید چند اتوبوس توانایی دارید؟ گفتند: اگر هر سال 300 اتوبوس تولید نکنیم، این کار اقتصادی نیست.در این دوره نقدهایی وجود داشت که گاهی مصداق‌هایش درست بود و ما خیلی سعی کردیم مونتاژ و سرهم بندی را از بین ببریم. برای این کار هم ضابطه‌هایی گذاشتیم. مثل اینکه تاکید داشتیم هر کس مجوز فعالیت می‌خواهد باید مشخص کند که چند قطعه از هر کالا را خودش می‌تواند بسازد.
هدف این بود که صنعتگران را تشویق به تحقیق و پژوهش کنیم. مثلا اتوبوس‌ساز موظف بود شاسی را خودش بسازد. سیم کشی‌های داخل اتوبوس را خودش انجام دهد. به هر حال برادران خیامی پس از چند بار رفت و آمد موفق شدند مجوز بگیرند و من هم با نگاه مثبت به آنها مجوز دادم. در این دوره در وزارت اقتصاد نهادی مطالعاتی برای بررسی‌های اقتصادی ایجاد شده بود و یکی از مهم‌ترین افرادی که با من همکاری کرد، دکتر محمد یگانه بود. او سال‌ها در سازمان ملل کار می‌کرد و من با او زمانی که در شرکت نفت بودم، آشنا شدم و خیلی تحت تاثیر حرف‌هایش قرار گرفتم. وقتی به عنوان وزیر اقتصاد انتخاب شدم، از او دعوت کردم و پس از مدتی توانست به ایران بیاید و معاونتی برای بررسی‌های اقتصادی ایجاد کردیم که در آن، بیش از 100 نفر کارشناس اقتصادی به صورت مولف و اقتصاددان کار می‌کردند و شروع کردیم به تهیه و تدوین برنامه‌های مطالعاتی برای اینکه ببینیم اولویت‌های اقتصاد کشور چیست. دنبال این بودیم که زمینه را برای حضور بیشتر بخش خصوصی فراهم کنیم.
در همین دوران با مرد مثبت و اثرگذاری به نام صفی اصفیا در سازمان برنامه مواجه شدم که بعدها تبدیل به بهترین دوست من شد. او از سال 1341 تا سال 1347 رییس سازمان برنامه بود و خیلی در این موارد با من تفاهم نشان داد. ما موفق شدیم از محل درآمدهای نفتی منابع مورد نیاز برای آغاز پروژه صنعتی کردن ایران را به دست آوریم؛ اما برادران خیامی سرمایه خود را دستمایه فعالیت‌های اولیه خود کردند و بعدها از بانک توسعه صنعتی وام گرفتند. مجوز اتوبوس‌سازی برادران خیامی در چنین شرایطی داده شد و بعد با این استدلال که صنایع به هم ارتباط دارند، شروع کردیم به ایجاد صنایعی مثل ذوب آهن، ساخت رادیاتور، صنعت مس، قطعات الکترونیکی و خیلی از صنایع خرد و کلان دیگر. به این ترتیب خودروسازان آن دوره موفق شدند با تیراژ کم، کار خود را شروع کنند؛ یعنی در آغاز برنامه‌ها با چند اتوبوس و چهار نوع کامیون ساده شروع کردند و بعد با کمپانی مرسدس بنز قرارداد بستند که موتورهای دیزل را در ایران تولید کنند. به این ترتیب ایران به کشورهای موفق در زمینه ساخت موتور دیزل پیوست.آن موقع اسدا... علم نخست‌وزیر بود و به اتفاق رفتیم و دیدیم برادران خیامی چند کارگاه ایجاد کرده‌اند که البته نسبت به کاری که در آینده انجام داده‌اند و یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های صنعتی کشور را ایجاد کردند، پیشرفت قابل توجهی نبود.به هر حال برادران خیامی را باید در صف اول پیشگامان توسعه صنعتی در ایران آن دوره دانست. هر چند که این روند بعدها مورد انتقاد برخی روشنفکران قرار گرفت که با قرائت‌های ضدتوسعه، معتقد بودند صنعت شکل گرفته در این دوره، چیزی جز مونتاژ نیست. برای صنعتی شدن احتیاج به این بود که برداشتی کلی در مورد صنعتی شدن داشته باشیم.بحث‌هایی داشتیم که ایران کشوری صنعتی باشد یا مبتنی بر کشاورزی و من همیشه تاکید می‌کردم که ایران نمی‌تواند مبتنی‌بر کشاورزی، موفق عمل کند. برای اینکه زمین خوب نداریم و در زمینه تامین آب به شدت با مشکل مواجه هستیم. در آن دوران اعتقاد من این بود که علاوه‌بر اصلاحات ارضی و توجه به زیرساخت‌های کشاورزی، حتما باید ایران، صنعتی می‌شد. کشاورزی به تنهایی نمی‌توانست وضع ما را بهبود بخشد. به هر حال با وجود چنین فشارهایی برنامه‌ای با سازمان برنامه نوشتیم با این محتوا که چه مقدار رشد صنعتی برای کشور احتیاج داریم. این ایده کلی من و مهندس اصفیاء بود. در وزارت اقتصاد، کل برنامه را در سطح کلان آنالیز کردیم و با سازمان برنامه مذاکره شد و ما به صراحت اعلام کردیم که نیاز به منابع مالی داریم. راستش در سازمان برنامه در ابتدا این نگرش وجود نداشت که ممکن است این طرح به نتیجه برسد؛ اما در نتیجه این سیاست‌ها شرکت‌های بزرگی مثل مجتمع ذوب‌آهن اصفهان، چند کارخانه ماشین‌سازی در اراک و تبریز یک کارخانه آلومینیوم‌سازی در اراک، یک کارخانه ماشین‌سازی و یک کارخانه تراکتورسازی در تبریز و چند مجتمع دیگر با سرمایه‌گذاری مشترک ایرانی و خارجی ایجاد شد

رانندگان اتوبوس برون شهری،همسفران دائمی مخاطرات جاده ای


رانندگان اتوبوس برون شهری،همسفران دائمی مخاطرات جاده ای


لباس تیره رنگ جاده که با یک خط سفید ممتد و در بعضی قسمت ها به شکل خطوط بریده، تزئین شده است، از دور دست مانند مار خوش خط و خالی دیده می شود که چشمان رانندگان به دیدن آن عادت کرده است. علاوه بر پیش رفتن در مسیر جاده پرپیچ و خم زندگی باید در پیچ و تاب جاده هایی که به عنوان مسیر حرکت شان تعیین شده است، بتازند و کالا یا مسافرانی را که مسئولیت سنگین آن ها را برعهده دارند، به سلامت به سر منزل مقصود برسانند.

فرقی نمی کند ظهر داغ و طاقت فرسای تابستان باشد یا شب های سرد زمستان؛ شیر مردان جاده ها در حالی که خواب می خواهد چشمان خسته شان را برباید، با حادثه ستیز می کنند و با به حرکت درآوردن چرخ های وسیله نقلیه سنگین شان قسمتی از چرخ های اقتصاد کشور را به حرکت در می آورند و فقط به انتهای جاده و رسیدن به مقصد فکر می کنند؛ به این که پس از روزها دور ماندن از زن و بچه، لقمه ای نان حلال، ره آورد سفرشان باشد. کمی آن سوتر، همسران و مادران شان زیر لب دعا می کنند تا این بار هم مسافرشان به سلامت به خانه باز گردد و در رویارویی با جاده، آن مار خوش خط و خال که با هزاران خطر در کمین نشسته و گهگاهی به خود پیچیده است، پیروز شود.

پایه های لرزان شریان اقتصاد

«قنبری» موهایش را در جاده سفید کرده است و بیشتر راه های اصلی و فرعی استان های هم جوار را مثل کف دست خود می شناسد. مدتی در جاده ها در بخش مسافری کار کرده و حالا سال هاست که خودش است و «ولوو» اش و یک تسبیح سفید که از آینه آن آویخته است و در دست اندازهای جاده صدای به هم خوردن دانه های آن، سکوت و تاریکی شب را می درد. دغدغه تأمین مخارج زندگی، قسط کامیون از یک طرف و رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی و جلوگیری از بروز تصادف از طرف دیگر موجب شده است افزایش تردد خودروها در جاده ها را تحمل کند و هم چنان در کوه و بیابان و جنگل و دشت براند.«باغچقی» هم راننده تریلی است و از 23 سال پیش در این حرفه فعالیت می کند و از این که جامعه برای رانندگان و ارزش شغل آنان کمتر اهمیتی قائل می شود، ناراحت است؛ در حالی که به گفته او، رانندگان پایه های شریان حمل و نقل کشور محسوب می شوند.او بالا بودن هزینه های نگهداری وسایل نقلیه سنگین را از جمله مشکلات رانندگان و صاحبان این اسب های آهنین ذکر می کند و امیدوار است که مسئولان تسهیلات بیشتر و بهتری در این زمینه ارائه دهند.

عشق رانندگی!

از 15 سالگی که به عنوان شاگرد راننده به دل جاده ها می زد تا امروز که 61 سال دارد، به شغل خود که رانندگی است، عشق می ورزد.

«رسول وضیع» بیش از 4 دهه است که در بخش حمل کالا فعالیت می کند و علاقه مندی اش به این حرفه سخت را در تداوم فعالیت در این شغل، موثر می داند.

او 18 سال و نیم سابقه بیمه تأمین اجتماعی دارد و با اشاره به دشوار بودن شغل رانندگی، اکنون در انتظار باز نشستگی است.

بهترین خاطره اش را روزی عنوان می کند که در ایام 8 سال دفاع مقدس پس از بار زدن کالا در بجنورد به خیل وسایل نقلیه سنگینی پیوست که برای حمل کالا به مناطق جنگی در مشهد رژه رفتند و دانش آموزان آن ها را گلباران کردند.

او وضعیت کنونی جاده ها را نسبت به قدیم، مناسب ارزیابی می کند و از رسیدگی پلیس راه و راه و شهرسازی به وضعیت جاده ها راضی است اما گران شدن لوازم یدکی خودرو و افزایش قیمت لاستیک را مهم ترین مشکل رانندگان عنوان می کند.

زندگی با خاطرات تلخ و شیرین

«تقی برزگران» یکی دیگر از رانندگان کامیون در استان است که از سال 60 فعالیت خود را آغاز کرده است و بیش از 19 سال هم از سابقه بیمه تأمین اجتماعی اش می گذرد. او به علت جراحی دیسک کمر توانایی انجام کارهای سنگین را ندارد اما با داشتن 57 سال سن ناچار است تا سن 60 سالگی کار کند تا بتواند بازنشسته شود. او هم مانند بقیه راننده ها شغل رانندگی را در ردیف مشاغل سخت ارزیابی می کند و آرزو دارد که این حرفه نیز جزو حرفه های سخت و زیان آور در قانون تأمین اجتماعی قرار گیرد تا روزنه امیدی برای رانندگان کهنه کار گشوده شود.

او رانندگی را شغلی می داند که همیشه توأم با استرس است و پرکار، از پنچرشدن لاستیک با آن جثه بسیار سنگینش و پنچرگیری در آفتاب تموز یا چله سرد زمستان، تا مراقبت از بار و در امان نگه داشتن آن از نفوذ آب باران یا دور کردن آن از گزند سارقان!

هم چنین دغدغه مبارزه با جاده و مرگ برای سالم رساندن باری که نزد او امانت است و به سلامت رسیدن خود برای ادامه زندگی، برای بازگشتی دوباره به آغوش خانواده.

بیشترین خاطرات «برزگران» در پیچ و تاب جاده ها رقم خورده است؛ خاطره هایی که گاهی با دیدن تصادف های ناگوار، تلخ است و خاطره هایی هم شیرین، مانند کمک کردن به مسافرانی که در راه مانده اند، بدون هیچ چشم داشتی و فقط محض رضای خدا آن ها را به مقصد رسانده است.

شغل شریف رانندگی

آن چه مسلم است، جان از مال عزیزتر و مهم تر است و همین موضوع است که مسئولیت رانندگان اتوبوس های برون شهری که گنجایش 40 مسافر را دارد، سنگین تر می کند. چون با کوچک ترین سهل انگاری و در یک ثانیه می تواند با جان 40 نفر بازی کند. هنوز هم هستند مسافرانی که مانند گذشتگان خود، با به حرکت افتادن چرخ های اتوبوس یا مینی بوس، برای سلامت آقای راننده و به سلامت رسیدن به مقصد، صلوات می فرستند. «رضا» راننده جوانی است که با شوق و ذوق در جاده بجنورد- مشهد کار می کند و به شغل خود که از آن به عنوان یکی از شریف ترین و در عین حال سخت ترین مشاغل یاد می کند، عشق می ورزد. او 7 سالی را به عنوان شاگرد راننده اتوبوس کار کرده است و امسال توانسته خود به عنوان یک راننده، پشت فرمان بنشیند و در رویاهای خود که البته آن ها را دست یافتنی می داند، خیال خرید یک اتوبوس را دارد؛ بنابراین از مسئولان تقاضا می کند برای جوانان تسهیلات بهتری را در این زمینه ارائه دهند. یکی از رانندگان اتوبوس برون شهری استان هم که خود را «محمدی» معرفی می کند، به دست و پنجه نرم کردن رانندگان با مشکلات مختلف از جمله نبود جایگاه اجتماعی، سخت بودن شغل، پایین آمدن آستانه تحمل مسافران و دشوار بودن وضعیت معیشتی این قشر اشاره می کند و می گوید: مسافر و راننده باید احترام متقابلی داشته باشند و به عنوان همسفر، مشکلات احتمالی را که برای هر یک پیش می آید، تحمل کنند، نه این که با بروز کوچک ترین موردی به پر و بال یکدیگر بپیچند.

او پرتوقع بودن برخی مسافران و غرولندهای آن ها را مانع تمرکز راننده برای امر خطیر رانندگی می داند و به عنوان نمونه به کشمکش هایی اشاره دارد که گاهی بر سر کرایه رخ می دهد یا گلایه مردم از سرد یا گرم بودن اتوبوس و خراب شدن، توقف یا پنچر شدن وسیله نقلیه ایجاد می شود.

دغدغه های معیشتی و بیمه ای رانندگان

«شیرمحمد برزویی» رئیس انجمن صنفی رانندگان خراسان شمالی، مهم ترین مشکل رانندگان برون شهری را سختی کار آن ها می داند، شغلی که از نظر او در زمستان و تابستان در این جاده های پرترافیک به راستی زجرآور و طاقت فرساست. ضمن این که امکانات رفاهی در جاده ها برای رانندگان به اندازه کافی موجود نیست که بتوانند در طول راه به استراحتی چند ساعته بپردازند و ادامه مسیر دهند.او به بالا بودن تورم و تأثیرگذاری آن بر قیمت لوازم یدکی و به ویژه لاستیک خودرو اشاره می کند و هم چنین کرایه حمل کالا در استان را نسبت به استان های هم جوار بسیار پایین تر بر می شمرد؛ موضوعی که امیدوار است از سوی اداره کل حمل و نقل و پایانه ها و استانداری پی گیری شود.او اگر چه بیمه تأمین اجتماعی و تحت پوشش قرار گرفتن رانندگان در بیمه تکمیلی را نقطه امیدی برای رانندگان می داند اما بالا بودن استهلاک وسایل نقلیه و تقسیط تسهیلات خرید وسایل نقلیه را از جمله مشکلات رانندگان برای پرداخت حق بیمه می داند.به گفته وی، 80 درصد وسایل نقلیه سنگین به طور اقساطی خریداری شده است و از همین رو، مساعدت مسئولان برای کمک های بیشتر به رانندگان و قرار گرفتن این شغل جزو حرفه های سخت را خاطر نشان می کند.او نبود پارکینگ ویژه وسایل نقلیه سنگین در شهرها و بالا بودن وثیقه بانک ها برای دریافت تسهیلات خرید و نوسازی ناوگان را از جمله مشکلات رانندگان جاده می داند.

بی اهمیتی به محل استراحت رانندگان در جاده ها

دبیر انجمن صنفی رانندگان خراسان شمالی هم که راننده تریلی 18 چرخ است، از این که تاکنون به محل استراحت رانندگان ناوگان سنگین در جاده ها اهمیت چندانی داده نشده است، اظهار نارضایتی می کند و با اشاره به جریمه های سنگین پلیس راه می گوید: پارکینگ هایی که در مسیر راه ها وجود دارد، از امنیت خوبی برخوردار نیست و به این منظور باید مکان های امنی برای رانندگان احداث شود.

«حسن حسینی» رانندگان برون شهری را فداکاران گمنامی می داند که جان خود را بارها و بارها به خطر می اندازند و به نوعی همواره با حادثه و مرگ در حال ستیز هستند اما متأسف است که جامعه به این قشر زحمتکش دید مثبتی ندارد.

رانندگی جزو مشاغل سخت نیست

در عین حال «ملایی» کارشناس ارشد امور فنی بیمه شدگان اداره کل تأمین اجتماعی خراسان شمالی به شرایط سنی بیمه شدگان برای بازنشستگی اشاره می کند که یکی از آن ها داشتن حداقل 20 سال سابقه پرداخت حق بیمه و رسیدن به سن 60 سالگی است.البته به گفته وی، فرد 50 ساله ای که از سابقه بیمه اش 30 سال بگذرد یا 35 سال سابقه پرداخت بیمه داشته باشد، بدون لحاظ کردن شرایط سنی می تواند بازنشسته شود. در این میان، رانندگان برون شهری نیز از این قاعده مستثنا نیستند، چون بیمه آن ها جزو حرف و مشاغل آزاد است و با توجه به قوانین کنونی، مشمول قوانین حرفه های سخت و زیان آور نمی شوند.

شرایط ارائه تسهیلات به رانندگان

مدیر کل حمل و نقل و پایانه ها که تعداد رانندگان فعال در عرصه حمل و نقل برون شهری استان را 10 هزار و 775 نفر بر می شمرد، می گوید: از این تعداد 7 هزار و 738 نفر در بخش حمل کالا و 3 هزار و 37 نفر در قسمت حمل و نقل مسافری مشغول خدمت هستند.«سعید سبحانی» با اشاره به بیمه بودن همه رانندگانی که کارت هوشمند معتبر دارند و نیز برخورداری آن ها از بیمه تکمیلی تأمین اجتماعی، از ارائه تسهیلات به متقاضیان تعویض خودروهای اسقاطی خبر می دهد، به طوری که متقاضی که از عمر اتوبوس وی 25 سال گذشته باشد، می تواند با تحویل آن به مرکز اسقاط خودرو از 150 میلیون ریال تخفیف برخوردار شود، هم چنین برای انواع کامیون هایی که بیش از 35 سال عمر دارند، در قبال جایگزین شدن وسیله نقلیه جدید تسهیلات 200 تا 800 میلیون ریالی با بهره مصوب بانک مرکزی و بازپرداخت 7 ساله ارائه می شود و متقاضیانی که مینی بوس هایی با عمر 30 سال به بالا دارند، در صورت اسقاط آن 200 میلیون ریال تسهیلات با بازپرداخت 60 ماهه دریافت می کنند؛ که 80 میلیون ریال آن از سوی اداره کل حمل و نقل و پایانه ها و 30 میلیون ریال از سوی مرکز اسقاط خودرو پرداخت می شود.اما داستان ناوگان سواری کرایه بین شهری فرق می کند؛ به طوری که به گفته «سبحانی» با عقد تفاهم نامه بین اداره های کل حمل و نقل و پایانه ها و کمیته امداد استان، متقاضیان خرید خودرو برای این بخش می توانند از وام 100 میلیون ریالی این نهاد بهره مند شوند.اگر چه بیشتر رانندگان بخش باری از نبود پارکینگ گلایه می کنند اما «سبحانی» با اشاره به این که از ابتدای مهرماه امسال، این پارکینگ در خروجی بجنورد به مساحت 9 هزار مترمربع به بهره برداری رسیده است، این مکان را محل مناسبی برای توقف وسایل نقلیه سنگین می داند و می افزاید: این مکان حصارکشی شده است و علاوه بر برخورداری از نگهبان، امکاناتی مانند دوربین مداربسته، برج نوری و سرویس بهداشتی دارد و هزینه استفاده از آن نیز با داشتن این امکانات فقط 30 هزار ریال است.موضوعی که اگر رانندگان وسایل نقلیه سنگین به آن توجه کنند، مانع بروز مشکلات ناشی از توقف در داخل شهر از جمله تصادفات و ایجاد مزاحمت برای همسایه ها و شهروندان خواهد شد. 17 هزار و 597 دستگاه کامیون، 883 دستگاه اتوبوس، هزار و 440 دستگاه مینی بوس و 835 دستگاه سواری کرایه عمومی در حالی در محورهای ارتباطی استان به حمل کالا و مسافر به کارگرفته شده است که برای رانندگان آن ها نیز دوره های آموزشی برگزار می شود تا به گفته «سبحانی» از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار شوند؛ یعنی افرادی که می خواهند به عنوان راننده در ناوگان حمل و نقل عمومی فعالیت کنند، باید ضمن داشتن تحصیلات حداقل سوم راهنمایی، در این دوره های آموزشی نیز شرکت کرده باشند.فعالیت تشکل های صنفی و انجمن رانندگان از جمله موارد دیگری است که او به آن ها اشاره می کند و می گوید: این اقدام ها نشانه بها دادن به حرفه رانندگی است و افرادی هم که در این تشکل و انجمن ها فعالیت می کنند، منتخبان خود رانندگان هستند و می توانند مدافع حق قانونی آن ها باشند و ما با تشکیل جلسه های مشترکی با آن ها مشکلات مطرح شده را مورد بررسی و پی گیری قرار می دهیم.او میزان کالا و مسافر جا به جا شده در استان را طی 8 ماه امسال به ترتیب 2 میلیون و 510 هزار تن و 2 میلیون و 300 هزار نفر اعلام می کند و درباره پایین بودن نرخ کرایه که مورد اعتراض رانندگان بوده است، اظهار می دارد: نرخ کرایه در این زمینه از ابتدای امسال تاکنون 34 درصد افزایش یافته است و افزایش نرخ باید منطقی باشد تا هیچ کدام از طرفین متضرر نشوند، چون کاهش خرید، در سفارش بار هم تأثیر منفی می گذارد و این امر به ضرر رانندگان خواهد بود.

سیستم تعلیق بادی اتوبوس چیست؟

تاریخچه ابداع فنرهای بادی

فنر بادی که شامل یک محفظه سیلندری هوا می باشد، بین چرخ و بدنه خودرو قرار گرفته، و از خواص فشرده سازی هوا استفاه می کند تا لرزش های چرخ را بگیرد. طرح آن بیش از یک قرن قدمت دارد و می توان آن را در کالسکه های اسب کش یافت. فنرهای بادی در آن دوران از کیسه های چرمی پر از هوا درست می شدند، بسیار شبیه به کیسه های سازهای بادی؛ در سال ۱۹۳۰ فنرهای بادی چرمی-قالبی جایگزین این کیسه ها شدند.



اجزای تشکیل دهنده

اساس کار این سیستم بر طبق خاصیت تراکم پذیری گاز ها بنا شده است.

  1. کمپروسور هوا:اولین  و اصلی ترین قسمت یک سیستم تعلیق بادی می باشد
    که وظیفه فشردن هوا را بر عهده دارد.
  2. شیر برقی:روی هر فنر سولنوئیدی نصب شده که باز و بسته می شود و فشار و حجم هوای داخل فنر را کنترل می کند. خاموش و روشن کردن کمپرسور و قطع و وصل سولنوئیدها به عهده مدول کنترل الکترونیکی است.
  3. شیر ورود و خروج مرکزی:تمام لوله های ورود و خروجی هوا از این قسمت عبور میکنند و به نوعی نقش ترمینال را دارد. و به وسیله پردازنده مرکزی کنترل می شود.(ECU)
  4. شیر فشار شکن: در صورتی که فشار تانک هوا به حد مطلوب رسید این شیر جریان هوای کمپروسور را قطع میکند
  5. تانک هوا : هوای فشرده توسط کمپروسور در داخل تانک ذخیره میشود.
  6. فیلتر هوا خشک کن: هوا خشک کنی که روی کمپرسور نصب شده است، رطوبت هوا را می گیرد . در نتیجه آب- که می تواند به سیستم صدمه بزند – وارد آن نمی شود.
  7.  انبار هوا: هوای فشرده در داخل انباره  نقش ضربه گیر را دارد و همچنین با کم یا زیاد شدن باعث   تنظیم ارتفاع وسیله نقلیه میشود.این خاصیت در تریلر ها  و اتوبوس ها  نقش پر رنگی دارد. همچنین در خودرو های سوپر اسپرت کم شدن هوا باعث نزدیک شدن مرکز ثقل به زمین و حفظ پایداری می شود.

وقتی بار وارد بر اتاق افزایش می یابد، اتاق پایین می آید حسگرهای ارتفاع با فرستادن سیگنال به مدول کنترل وضعیت جدید اتاق را به آن اطلاع می دهند . مدول کنترل کمپرسور باد را به کار می اندزد و شیرهای سولنوئیدی فنرهای بادی را باز می کند فشار هوا در فنرها افزایش می یابد و فنرها اتاق را به ارتفاع اولیه خود باز می گردانند . سپس مدول کنترل کمپرسور باد را خاموش می کند و شیرهای سولنوئیدی را می بندد. - وقتی بار اتاق کاهش می یابد ، اتاق بالا می رود. در این هنگام حسگرهای ارتفاع به مدول کنترل الکترونیکی سیگنال می دهند .این مدول شیرهای سولنوئیدی را باز می کند تا مقداری از هوای فنر ها خارج شود. وقتی اتاق به ارتفاع اولیه خود بازگشت، با فرمان مدول کنترل الکترونیکی، شیرهای سولنوئیدی بسته می شوند.

از این حالت همچنین میتوان هنگام بارگیری و تخلیه بار به منظور هم سطح کردن تریلربا سکوی بار گیری استفاده کرد.

همچنین در اتوبوس ها به منظور سوار و پیاده شدن مسافران

میتوان کل یا قسمتی از اتوبوس را با سکو هم سطح کرد .

مزایا:

مشخصات فنی بی نظیر فنربادی از مهمترین دلایلی است که بیشتر تولید کنندگان اتوبوس و تریلر در سراسر جهان از سیستم تعلیق بادی استفاده میکنند.

دلایل دیگری نیز وجود دارد که عبارتند از

 هزینه پایین،
محدوده وسیع سایزها،
عمر طولانی،
امکان کنترل کیفیت و تست در کارخانه و ... .

زندگینامه برادران خیامی

احمدخیامی مردی خودساخته خاکی کاری وادم دنیادیده بود؟

در سال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر می‌بست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود.

در سال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر می‌بست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون می‌آمد یک لُنگ می‌گرفت و به شست و شوی اتومبیل‌های کوچه خیابانها می‌پرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک می‌کرد. کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه، خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام می‌داد. بعضی‌ها ادعا می‌کردند لنگی را که احمد خیامی در نوجوانی با آن به شستشوی اتومبیل می‌پرداخت در خانه مجلل سه و هفت هزار متری اش واقع در انتهای زعفرانیه به چشم دیده‌اند که در اتاقش آویزان کرده و به آن افتخار می‌کرد. امّا دیگران ادعا می‌کنند چنین لنگی وجود نداشته است. امّا خاطره اتومبیل شویی‌های نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخار می‌گفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیل‌ها کار می‌کرد که دستهایش ترک می‌خورد و او ناچار می‌شد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخم آن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطره‌ها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.

زندگینامه محمود خیامی از زبان خودش:
من فرزند حاج سید علی اکبر خیامی و در دی ماه 1308به دنیا آمدام. مرا محمود نام نهادند. از دوران کودکی خاطره‌ای ندارم در سال 1314 شوروی، امریکا ، انگلستان بدون مجوز قانونی ایران را اشغال کردند و سربازان روسی کنترل شهر مشهد را به دست داشتند. پدرم تجارت حمل و نقل داشت و شوروی‌ها کلیه کامیونها پدرم را برای محصولات خود از دستش خارج و محل کامیونها را مصادره کردند. ایام به سختی می‌گذشت با اتمام جنگ پس از مدتی روسها مشهد را ترک و از کامیونهای پدرم خبری نبود لیک محل کامیونهارا آزاد گذاشتند و محل مذکور را پدرم تبدیل به تعمیرگاه نمود و من که در دبیرستان شاهرضا مشهد درس می‌خواندم محمود خیامی برای راه‌اندازی تعمیر گاه مشغول کار شدم و شبها برای ادامه تحصیل در مدرسه رازی تحصیل می‌کردم. در سال 1328 عازم تهران شدم و به اتفاق برادرم ایران ناسیونال را تاسیس و اجازه ساخت اتوبوس و بعداً اجازه ساخت اتومبیل سواری را از دولت دریافت کردیم. در سال 1979 عازم اروپا و مجدداً مشغول فعالیت تجاری و افتتاح نمایندگی مرسدس بنز در لندن شدم که امروز تعداد نمایندگی‌ها در انگلستان و امریکا به هفت دستگاه رسیده است. با خدای محمّد عهد کردم که درآمد این دستگاهها را برای فرهنگ وطنم صرف نمایم. من افتخار خادمی علی بن موسی الرضا را دارم و اوست که همیشه پشتیبان من در سخت‌ترین شرایط می‌باشد.

احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد. روزی که در خردسالی نخستین دوچرخه‌اش را تهیه کرد همه عشق و علاقه‌اش آن بود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیل‌های معدودی بود که در آن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله منافقین از خیابانهای مشهد عبور می‌کردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب می‌شد و قیمت آن بسیار گران بود. احمد نمی‌توانست با پولی که از حمل مسافر با موتور سیکلت یا کرایه‌دادن آن به نوجوانان به دست می‌آورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابان‌های مشهد و تعمیر اتومبیل‌هایی که در کنار خیابان‌ها از حرکت باز می‌ماندند با موتور اتومبیل آشنا شود و بعد‌ها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانه‌اش پانزده هزار کارگر و کارمند کار می‌کردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هر وقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا می‌کرد در مقابل چشم کارگران و راننده‌ها کتش را میکند، آستین‌هایش را بالا می‌زد و مشغول تعمیر اتومبیل می‌شد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیل‌سازی کشور از هر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر می‌آمد. او عاشق این ماشین چهار چرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که با پیچ و مهره‌های آن کار می‌کرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار او داشتم. می‌گفت : «گاهی که در زمستان قرار می‌گذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمان‌های نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، او ساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من می‌آمد. وقتی می‌گفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمی‌شود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت می‌آمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر می‌ماند تا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل می‌کرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که می‌دید کارگر‌های ساختمانی دچار عطش هستند سوار اتومبیل می‌شد به سرعت به کرج می‌رفت و قالب‌های یخ و نوشابه می‌خرید. البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیاد نداشت این‌ها نمونه‌هایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. امّا آیا برای موفقیت همین دو عامل کافی است؟ بسیاری هستند کسانی که عشق و علاقه را با پشتکار به حدّ کمال دارند امّا موفق نمی‌شوند. پس عوامل دیگری هم لازم است که از جمله آن‌ها باید از شانس و ارتباطات یاد کرد. یکی از شانسهای زندگی احمد خیامی آن بود که در حین کارش به عنوان راننده و تعمیر کار با فریدون سودآور نماینده فروش اتومبیل‌ها و اتوبوس‌های مرسدس بنز و همچنین سازنده کامیون‌های خاور آشنا شد. عشق و علاقه و پشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند و مشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت، احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خود احمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد می‌زنند و نا کام می‌مانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی با موفقیت همراه می‌شود و با آن به هدف می‌رسند. احمد بعد از مدّت‌ها ماشین‌شویی، کرایه‌دادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادر کوچک‌ترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس می‌ساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد می‌کردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق می‌ساختند و از قضا خوب هم می‌ساختند. نام بعضی از این اتوبوس‌ها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در می‌آوردند و همچنین اتوبوس‌هایی بودند که به بادماغ و بی‌دماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّا این کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیل‌های مارک‌های مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که در تعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیل‌های مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب می‌شود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی می‌فروشند، صاحبان اتومبیل‌ها و تعمیرکاران هم که می‌دانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بی‌مصرف در می‌آید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند، می‌خرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمی‌داد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نماینده‌های اتومبیل حاضر نمی‌شدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیل‌های کشور‌های مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیل‌ها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت می‌داد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشنده‌ها نشان می‌دادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آن‌ها می‌توانند برای وصول مطالبات خود از سایر دارایی‌های برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشنده‌های قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازه‌های اطراف و اتاق‌های طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهن‌بندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمان‌های دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام «پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد درآمدش آن قدر زیاد بود که احمد می‌توانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.

درآمد احمد خیامی از فروش قطعات یدکی اتومبیل در فروشگاه خیابان اکباتان زیاد بود با گرفتن نمایندگی لاستیک کنیتانتال، باتری دنا و بعضی قطعات دیگر از خارج زیادتر شد به طوری که تصمیم گرفت به آرزوی دیرینه‌اش در مورد ساختن اتاق اتوبوس جامه عمل بپوشاند. قطعه زمینی در جاده کرج بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری یک تومان خرید، یک سالن بزرگ در آنجا ساخت و وسایل کار ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. شکل این سالن شبیه پروانه بود به این سبب اسم آن را سالن شاپرکی گذاشتند -کارگران قدیمی ایران ناسیونال حتماً این بنا را که نخستین بنا در زمین کارخانه بود به خاطر می‌آورند-آن‌گاه از فریدون سودآور نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوسهای مرسدس بنز را می‌گرفت و روی آن‌ها اتاق می‌ساخت. این کار تا اینجا تازگی نداشت. در آن زمان در تهران عده زیادی به ساختن اتاق‌های اتوبوس اشتغال داشتند. و الحق اتاق‌های قشنگی هم می‌ساختند. اتاق‌هایی که در ظاهر با اتاق‌های ساخت خارج فرق نداشت، پس احمد تصمیم گرفت برای جلب خریدار دست به ابتکارهایی بزند. احمد خیامی طی مدتی که اتومبیل‌های مختلف را از تهران به مشهد می‌برد. در بازگشت همین مسیر را به وسیله اتوبوس طی می‌کرد اغلب مشاهده می‌کرد کودکان خردسال یا مردان و زنان سالخورده یا بیماران با خواهش و التماس از راننده تقاضا می‌کنند: آقا… بی زحمت چند دقیقه نگهدارید… و راننده با غر و لند نگه می‌داشت و مسافر شرمزده زیر یک درخت یا پشت یک دیوار خودش را سبک می‌کرد. ایران کشور وسیعی است فاصله بین شهر‌های بزرگ بسیار زیاد است در آن زمان آبادی‌ها بسیار دور از هم بودند و این گرفتاری مسافران همه خطوط اتوبوس‌رانی کشور بود. بعد‌ها که احمد به هواپیما نگاه می‌کرد با خود می‌اندیشید مسافران آن‌ها در موارد اضطراری چه می‌کنند. حتماً به خلبان نمی گویند: «آقا لطفاً یک گوشه نگه دارید…» هواپیما‌ها برای این کار‌ها هم مجهّز شده‌اند. پس چرا او در اتوبوس این کار را نکند؟ بعد از کمی فکر در قسمت انتهایی اتوبوس‌ها یک دستشویی و توالت کوچک درست کرد. این کار مثل تخم مرغ کریستف کلمب ساده بود امّا یکی باید فکرش را می‌کرد. احمد این فکر را کرد و با همین فکر خریداران اتوبوس او چند برابر شد. این کار به شرکت‌های مسافربری دلیلی برای تبلیغ و جلب مشتری می‌داد. وقتی اتاق‌سازهای دیگر از این کار او تقلید می‌کردند احمد یک قدم دیگر برداشت و در گوشه‌ای از اتوبوس یک یخچال نصب کرد تا مسافران در سفرهای طولانی از نوشابه خنک استفاده کنند و بعد‌ها به همان نسبت که کارش رونق پیدا می‌کرد قدم‌های دیگری بر می‌داشت. به جای به کار‌گیری چکش و ارّه معمولی، وسایل برقی و ماشین به کار می‌برد. چند متخصص اتاق‌سازی از آلمان آورد. به جای رنگ‌کردن اتوبوس با قلم مو اتاق رنگ درست کرد. در این اتاق، اتوبوس وارد می‌شد و رنگ‌پاش‌های برقی همه جایش را به طور مساوی رنگ می‌کردند در کنار سالن شاپرکی یک سالن برای ساخت صندلی‌های راحت مخصوص اتوبوس ساخت تا مسافرانی که چندین ساعت روی صندلی می‌نشینند احساس ناراحتی نکنند. این کارگاه صندلی‌سازی بعد‌ها الهام بخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبل‌سازی ایران به نام «مبلیران» شد. در میان مردان خودساخته هستند، کسانی که وقتی از زندگی سخت به مراحل بالا رسیدند اعتقاد پیدا می‌کنند حال که خودشان سختی کشیدند تا به رفاه رسیدند دیگران نیز به نوبه خود باید چنین مراحلی را بگذرانند. احمد خیامی از این گروه نبود عقیده داشت تا حدی که برایش امکان دارد باید از فشار وسختی زندگی دیگران کم کند. او می‌دانست نخستین آرزوی هر کارگر و کارمند ایرانی داشتن یک سرپناه و نجات از خانه به دوشی است. به این سبب همین که کارش در فروشگاه‌های قطعات یدکی خیابان اکباتان و کارگاه ساخت اتاق اتوبوس جاده کرج رونق پیدا کرد به فکر ساختن خانه برای کارگران و کارمندانش افتاد. زمینی در اراضی نیروی هوایی در شرق تهران خرید. از یک مهندس دوست و همکارش خواست در آنجا برای کارگران و کارمندانش خانه‌سازی کند. در آن تاریخ یعنی اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل خورشیدی در ایران سابقه نداشت یک کارفرما در بخش خصوصی برای کارکنانش خانه بسازد. به این سبب این مجتمع مسکونی که به 16 دستگاه معروف شد در میان مردم و کارگران و حتی کارفرمایان چنان شهرتی برای احمد خیامی به وجود آمورد و اعتبار او را میان هم صنفانش چنان بالا برد که یک تشکیلات عظیم روابط عمومی هم نمی توانست از عهده این کار برآید در مورد ناهار نیز کارشناسان خارجی عقیده داشتند که غذای کارگران باید مختصر یعنی به صورت ساندویج باشد تا کارگران زود بخورند و مشغول کار شوند. احمد خیامی با این نظر مخالف بود، او می‌گفت: «کارگر ایرانی در خانه غذای کامل و پرکالری نمی خورد. در کارخانه باید یک وعده غذای گرم و پرانرژی به او بدهیم. به همین خاطر یک رستوران مجهز برای پختن غذای سنتی ایرانی ساخته شد» یک روز محمود خیامی مشاهده کرد یکی از کارگران در گوشه ای از حیاط کارخانه مشغول خوردن نان و پنیر و انگور است. از او پرسید چرا در رستوران کارخانه غذا نمی‌خورد کارگر جواب داد: غذای کارخانه 12 ریال است اما نان، پنیر و انگور 6 ریال تمام می‌شود من 6 ریال صرفه‌جویی می‌کنم وچیزی برای خانواده می‌خرم. محمود پس از مشورت با برادر دستور داد که بعد از آن ناهار کارگران در کارخانه مجانی باشد. ما ایرانی‌ها سنت خوبی داریم که امیدواریم آن را در نسلهای آینده نیز هم چنان حفظ کنیم و آن گرامی شمردن خانواده است. احمد که در این زمان مراحل اولیه موفقیت را پیموده بود به فکر خانواده‌اش افتاد. از پدر و مادرش خواست نزد او به تهران بروند، امّا آنها حاضر نشدند مشهد را ترک کنند. احمد در حد امکان برای آنها زندگی راحتی در مشهد فراهم ساخت. برادر کوچکترش مسعود کم سن و سال بود و به تحصیل اشتغال داشت. از محمود که پنج سال از او کوچکتر بود خواست گاراژ و تعمیرگاه مشهد را برچیند و خودش به اتفاق بعضی از کارگران که به نظرش متعهد و متخصص و قابل اعتماد هستند به تهران برود. احمد برای آینده نقشه‌های بسیاری در سر داشت که برادرش محمود می‌توانست در پیاده‌کردن آن برنامه‌ها مدد کارش باشد. محمود خیامی پس از مدّتی کوتاه با همه کارهای فروشگاه قطعات یدکی اتومبیل و کارگاه ساخت اتاقهای اتوبوس آشنایی پیدا کرد و فروشنده‌ها و خریداران را شناخت. احمد وقتی دید او به کارها تسلط پیدا کرده تصمیم گرفت تشکیلاتش را به برادر کوچکترش بسپارد و به مسافرت دور دنیا برود. او این سفر را از دو نظر لازم داشت؛ یکی آنکه کارخانه‌های بزرگ اتومبیل سازی جهان را از نزدیک ببیند و از طرز کارشان آگاه شود و دیگر آنکه از میان آن همه مدل‌های گوناگون یک اتومبیل سواری مناسب را برای مونتاژ در ایران انتخاب کند. در این سفر دو نفر از دوستان و همراهان احمد خیامی او را همراهی می‌کردند. اول به ایتالیا رفت، کارخانه‌های اتومبیل سازی فیات و لانچیا توجه او را جلب کرد به خصوص مجذوب عظمت کارخانه فیات و تنوع تولیداتش شد. فیات در ایران نماینده داشت. برادران کاشانچی (علی و حسن کاشانچی) فیات 1100 را در ایران مونتاژ می‌کردند اما کلیه قطعات این اتومبیل در ایتالیا ساخته و در ایران به هم وصل می‌شد و چون احمد خیامی مدتی نمایندگی فیات را در مشهد داشت و بردران کاشانچی به او خیلی کمک کرده بودن فکر می‌کرد به راحتی بتواند با آنها سر مونتاژ فیات در ایران کنار بیاید. به خصوص آن که آنها تا این زمان هنوز به وارد کردن «پرس»های مورد نیاز کارخانه برای ساختن تنه اتومبیل و قطعات لازم برای مونتاژ اقدام نکرده بودند و دولت هم به آنها فشار وارد می‌کرد که وضع کارخانه را مشخص کنند. احمد خیامی از ایتالیا به اسپانیا رفت. در آن زمان کارخانه اتومبیل‌سازی فورد آمریکا در اسپانیا اتومبیل‌های کوچکی به نام «فی‌یستا» تولید می‌کرد که اسپانیایی‌ها به آن اتومبیل هزار و یک شب لغب داده بودند علّت این نامگذاری آن بود که گفته می‌شد که این کارخانه در هزار و یک روز ساخته شده است. خیامی این اتومبیل را هم پسندید و آن را در اولویت قرار داد. خیامی از اسپانیا راهی آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا شد. او از کارخانه‌های اتومبیل سازی فولکس واگن، مرسدس بنز، دکا، پژو، سیتروئن، رنو و کارخانه روتس سازنده اتومبیل‌های هیلمن، آرو، آونجر و جاگوار بازدید کرد و بیش از همه مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شد. یکی از دوستان و همکاران احمد خیامی که در این سفر او را همراهی می‌کرد می‌گفت : «احمد از این سفر تجربیات فراوانی اندوخت او که تا این زمان فقط در شهر‌های مشهد و تهران اقامت کرده و تعمیرگاه‌ها و کارگاه‌های این دو شهر را دیده بود. از مشاهده کارخانه‌های بزرگ اتومبیل‌سازی اروپا و آمریکا با ده‌ها و صد‌ها هزار کارگر و کارمند چنان به هیجان آمده بود که دائم در حال برنامه‌ریزی بود که در ایران یک کارخانه اتومبیل‌سازی بزرگ تأسیس کند» در بازگشت به ایران اطرافیان خیامی انتظار داشتند اعلام کند که قصد مونتاژ فیات یا فی‌یستا یا ولوو یا یک اتومبیل آلمانی یا فرانسوی را دارد اما وی می‌خواست اتومبیل «آرو» از محصولات کارخانه اتومبیل‌سازی «روتس» انگلستان را مونتاژ کند. «روتس» در آن زمان یک کارخانه اتومبیل‌سازی ورشکسته بود و خیامی در بازدید از آن کارخانه به تولیدات آن از همه کمتر امتیاز داده بود. یکی از دوستان نزدیک خیامی تعریف می‌کرد وقتی ان خبر را شنیدم گفتم : — مگر خودت نگفتی «روتس» یک کارخانه ورشکسته است پس این انتخاب چه معنی دارد؟ او در حالی که در قیافه‌اش اثری از اندوه دیده می‌شود جواب داد: — در زندگی انسان همیشه مختار نیست هر کاری را که می‌خواهد انجام بدهد. بعد بلافاصله اعتماد به نفس خودش را بدست آورد و گفت به زودی خواهی دید من این مدل ورشکسته را به یکی از معتبرترین اتومبیل‌های جهان تبدیل می‌کنم.

اولین کار احمد خیامی بعد از انتخاب اتومبیل انگلیسی آرو برای مونتاژ تأسیس یک شرکت بود. شرکت نام و سرمایه می‌خواست. نامی که او برای کارخانه اتومبیل‌سازی اش انتخاب کرد ایران ناسیونال بود که امروز به ایران خودرو تغییر نام داده است و با آرم یا علامت گردونه‌ای باستانی که به وسیله اسب کشیده می‌شد. امروزه شاید کمتر کسی بداند چرا خیامی این نام را برای کارخانه اتومبیل سازی‌اش انتخاب کرده. یکی از همکاران سابق او در این باره چنین گفت «بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین و آزادی فعالیت سیاسی، جوانان هم به سیاست علاقه پیدا کردند، امّا بیشتر آنها به ویژه روشنفکران و افراد وابسته به طبقات محروم جامعه به عضویت حزب توده در آمدند. حزب توده یک حزب دست چپی متمایل به سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. امّا احمد خیامی با آن که از طبقات پایین جامعه بود و در جوانی محرومیت‌ها کشیده بود تمایلات ملی گرایانه داشت. به این سبب در شعبه مشهد حزب «ایران» نام‌نویسی کرد و در تمام سال‌های بعد از شهریور 1320 تا بیست و هشت مرداد 1332 که فعالیت احزاب آزاد بود در آن حزب فعالیت می‌کرد و چون جوانی ورزشکار بود و بارها می‌شد او را در صف اول مبارزه بین احزاب و زد و خورد گروه‌های مختلف سیاسی دید. حزب ایران یک حزب کوچک ملّی بود که رهبران و اعضای آن طرفدار دکتر محد مصدق بودند و وقتی نهضت ملی کردن صنعت نفت آغاز شد همگی به عضویت جبهه ملی در آمدند و در حقیقت ستون اصلی جبهه ملی را تشکیل دادند. بعد از 28 مرداد 1332 بسیاری از اعضای حزب ایران گرفتار، محکوم و زندانی شدند امّا احمد مشکلی پیدا نکرد او در زمان جوانی گمنام بود که بین مشهد و تهران فعالیت می‌کرد. بعد از 28 مرداد به کلی از سیاست کناره‌گیری کرد امّا تمایلات ملی گرایانه خودش را از دست نداد به این سبب وقتی برای کارخانه به دنبال اسم می‌گشت نام ایران ناسیونال را انتخاب کرد، ایران به سبب تمایل به حزب ایران و ناسیو نال یا ملی به سبب عضویتش در جبهه ملّی» در مورد اتومبیل هم او نام آرو را نپسندید و تصمیم گرفت برای آن مارک اتومبیل کارخانه روتس یک نام ایرانی انتخاب کند. کلمه آرو در فارسی به معنی «تیر»، «خدنگ» و «پیکان» آمده. او در میان این کلمات پیکان را پسندید. با خواندن این نام انسان کمتر به یاد تیر و خدنگ و نیزه می‌افتد به خصوص که امروز شخص تا نام پیکان را می‌شنود یک اتومبیل در نظرش مجسم می‌شود.

کارخانه ایران ناسیونال روز 12 مهرماه 1341 با سرمایه‌ای در حدود 10 میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از 28 اسفندماه 1342 با تولید اتوبوس شروع به کار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علی اکبر خیامی ، احمد خیامی، محمود خیامی و خانم‌ها مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی بودند درسال 1345 قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودروی پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال 1346 با ظرفیت 60 هزار دستگاه و با حضور مقامات کشورى آغاز شد، این تیراژ به تدریج به 120 هزار دستگاه رسید.

در پائیز سال ۱۳۴۶ حسین دانشور از مقامات دربار رژیم شاهنشاهی، از خبرنگاران دعوت کرد تا در مجموعه ایران ناسیونال در جاده کرج به تماشاى اولین اتومبیل ساخت ایران بروند.او در حالی که خودرو پیکان را به همه نشان مى داد اعلام کرد که به زودى کارگران این کارخانه بهترین اتومبیل‌ها را سوار خواهند شد. در سال 1353 خط تولید وانت شکل گرفت، در 27 مهرماه 1353 نیز کارخانه ریخته‌گری و موتورسازی دایر شد تا نسبت به ساخت شش قسمت از موتور پیکان 1600 اقدام کند. شاید دانستن این مطلب جالب است که تولید پیکان پس از یک دهه تولید در انگلستان، در ایران شروع شد. محبوب‌ترین مکان‌هایی که بعد از ایران این خودرو در آن تولید یا فروخته شده است را می‌توان انگلستان و استرالیا دانست.

مدل‌های اولیه پیکان در انگلستان دارای حجم موتور 1725 سی‌سی بود، در سال‌های بعد یعنی سال 1969 مدل دولوکس پیکان که در ایران نیز بسیار مشهور است ساخته شد. بهترین مدل پیکان که در ایران معروف به پیکان اونجر است نیز در سال 1975 ساخته شد؛ تالبوت در آن زمان موتور پرتحرک فورد را بر روی پیکان گذاشته بود. پیکان تا قبل از انقلاب در بیش از شش مدل تولید شد که پیکان استیشن، دولوکس، کار، جوانان برخی از مدل‌های قبل از انقلاب پیکان است.

در روزهاى آغازین کارخانه ایران ناسیونال، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچ کس تصور نمى کرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مى‌رسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما اینگونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مى‌شد، به میان مردم آمد و شد خودرو محبوب آنها. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایه‌اش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده. شاید این اندازه توجه مردم به این خودرو اعجاب‌انگیز باشد، اما گویا ماجرا همان بود که احمد خیامى بعد از سفر پرماجرایش به کشورهاى غربى گفت و اینک با گذشت بیش از 35 سال از زمان تأسیس آن شرکت ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی کشور می‌باشد که به طور متوسط 65 تا 70 درصد تولید خودرو داخل کشور را به طور دائم به خود اختصاص داده است . شرکت ایران خودرو با تولید 111111 دستگاه خودرو سواری و وانت در سال 1376 رکورد تولید سی ساله‌ی خود را شکست و علاوه بر آن موفق شد به میزان قابل توجهی کمیت و کیفیت محصولات خود را افزایش دهد.

برنامه بعدی احمد و محمود خیامی تاسیس کارخانه‌ای در خراسان یا زنجان بود. انتخاب خراسان به سبب علاقه این دو برادر به زادگاهشان بود، اما زنجان را به این علت انتخاب کردند که اولا در مسیر جاده ترانزیتی بود و می‌توانست قطعات اتومبیل را بسته‌بندی شده به آن جا بیاورند و مونتاژ کنند. از آن گذشته احمد خیامی با ذوافقاری‌ها و خانواده افشار دوستی داشت و در مورد واگذاری زمین و عرضه نیروی انسانی وعده‌هایی به خیامی داده بودند اما فقط همین نبود. برادران خیامی در کنار مونتاژ اتومبیل سواری، اتوبوس، مینی‌بوس و آمبولانس یکی پس از دیگری موسسات بهداشتی و فرهنگی تازه افتتاح می‌کردند. برای آنکه به فعالیت‌های این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانه‌ها و موسساتشان را در اینجا می‌آوریم:

1- کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران

2- شرکت پیستون‌سازی ایران

3- کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)

4- کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)

5- کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم 25 درصدی ایران ناسیونال

6- کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور

7- کارخانه فنرسازی در جاده کرج

8- کارخانه تولید شن ریخته‌گری

9- کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمت‌هایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل

10- هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج

11- هنرستان بزرگ صنعتی مشهد

12- بیمارستان بزرگ در مشهد که نیمه کاره ماند.

13-مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد

14- احداث 12 باب واحد آموزشی در 12 شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی

15-احداث 8 باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی

16- شروع احداث 110 واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان

در اواخر سال 1351، زمانی که همه جا صبحت از موفقیت‌های برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیب‌تر می‌کرد آن بود که کارخانجات اتومبیل‌سازی پیکان، اتوبوس‌سازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبل‌سازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاه‌های زنجیره‌ای به نام‌های فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار 1354 منتشر شد حاکی از موفقیت‌های کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان می‌داد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال 1353 به 9/1 میلیارد تومان رسید و دارایی‌اش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانه‌ای که 7 سال قبل با سرمایه‌ای بین 10 تا 40 میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب می‌آمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، 9/25 میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمی‌شود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایه‌گذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز 170 هم بود. علاوه بر این‌ها تلاش می‌کرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد می‌کردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر می‌کردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینه‌های دیگری ادامه یافت.

احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. در نظر احمد بین کارفرما و کارگران تفاوتی وجود نداشت. محمود هم بدون تردید یکی از پرکارترین افراد در تشکیلات ایران ناسیونال بود. او اغلب روزها قبل از کارکنان و کارگران می‌آمد و بیشتر روزها بعد از کارگران و کارمندان می‌رفت. هر دو برادر به شدت مذهبی بودند با این تفاوت که احمد اهل تساهل و تسامح بود، اما محمود همه اصول و فروع دین را به جا می‌آورد. احمد در ساختن مساجد کمک می‌کرد، محمود در شمال خانه‌اش، زمینی را به ساختن حسینیه اختصاص داده بود که در تمام روزهای مذهبی و اغلب جمعه‌ها مراسمی در آنجا برپا می‌شد که اهل محل و بعضی از رجال شرکت می‌کردند. احمد و محمود خیامی هر دو اهل عرفان و درویش مسلک بودند و با وجود داشتن آن همه ثروت و شهرت متواضع و خاکی بودند. هر دو در کارهای خیر پیشقدم بودند. محمود هنوز برای ساختن مدرسه از انگلستان به مشهد پول می‌فرستد. در آغاز ارتباط احمد با مقامات دولتی سبب می‌شد که مشکلات کارخانه زودتر حل شود. در آن ایام محمود بیشتر به کارهای داخلی می‌پرداخت اما از سال 1352 که صاحب اختیار کارخانه شد نوبت ایجاد رابطه به او رسید. چیزی که باعث تعجب می‌باشد، این است که هر دو برادر اهل مطالعه و شیفته ادبیات بودند. دکتر ایرانی در سفری که به انگلستان سفر کرد یک دوره شش جلدی تاریخ ادبیات اثر دکتر ذبیح ا… صفا برای محمود خیامی سوغات می‌برد. محمود با دیدن کتاب می‌گوید «من آن را خوانده‌ام . درباره بعضی از مطالب آن نظریاتی دارم که مایلم روشن شود» همچنین محمود خیامی نامه‌ای به دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن می‌نویسد و آمادگی خویش را برای کمک به بنیاد تحقیق و توسعه فردوسی و شاهنامه اعلام می‌کند.

محمود خیامی از بازیکنان قدیمی تیم شاهین بود. علاقه محمود به فوتبال آن قدر بود که همه مسابقات فوتبال کشور و مسابقات مهم تیم‌های خارجی را پیگیری می‌کرد. کارخانه اتومبیل‌سازی روتس (سازنده اتومبیل پیکان) که از این علاقه آگاه بود هر وقت مسابقه مهمی بین تیم‌های معروف برگزار می‌شد برای او بلیت هواپیما، بلیت جایگاه مخصوص مسابقه و رزواسیون هتل می‌فرستاد و محمود خیامی یکی و دو روز به سفر می‌رفت و مسابقات را از نزدیک تماشا می‌کرد. عده ای از دوستان و همکاران محمود خیامی که عشق و علاقه او را به فوتبال دیدند او را تشویق کردند که ایران ناسیونال هم یک تیم فوتبال تاسیس کند. فریدون معاونیان، مهندس معمار صاحب نام که از آغاز با خیامی‌ها همکاری داشت و قسمت اعظم کارخانه‌های ایران ناسیونال و کارخانه‌های جنبی را در تهران، مشهد و اصفهان ساخته در این باره می‌گوید «ما به محمود خیامی گفتیم بیشتر باشگاههای فوتبال معروف اروپا متعلق به کارخانه‌های اتومبیل‌سازی هستند. مانند: یونتوس، فیات ، روتس ، فولکس واگن و…. محمود که به فوتبال علاقه زیادی داشت پیشنهاد را پذیرفت و ایران ناسیونال باشگاه اقبال را که به وسیله صنعتکاران و تاجیک قهرمانان سابق تاسیس شده بود، خریداری کرد و به توسعه آن پرداخت و به این ترتیب تیم پیکان به وجود آمد» اما موفیقت پیکان که حتی زمانی قهرمان کشور شده بود وقتی به اوج رسید که ستارهای تیم شاهین بعد از انحلال آن تیم صاحب نام به پیکان پیوستند.

احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو می‌رود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس‌آنجلس می‌شود. او قصد داشت کارخانه‌ای در مشهد تاسیس کند. در این زمان با وجود رسیدن به هفتاد سالگی و ضعف جسمی ناشی از بیماری با شور و نشاط جوانی کار می‌کرد. احمد خیامی در این زمان در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در لس آنجلس زندگی می‌کرد که با خانه سی و هفت هزار متری و دریاچه و جزیره اش در تهران قابل مقایسه نبود. یکی از دوستانش که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده بود درباره این دیدار می‌گفت: «شنیده بودم ریه‌اش کار نمی‌کند، کبدش کار نمی کند، دچار سیروزی کبدی شده و ریه‌هایش حالت اسفنجی پیدا کرده. ظاهرش هم با آن صورت تکیده، چشم‌های گود افتاده و جسم ضعیف از پیشرفت بیماری خبر می‌دهد. اما بر خلاف جسم ضعیف روحیه‌اش قوی بود. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد، ایامی که روزها به ماشین‌شویی می‌پرداخت و شبها بزرگترین آروزیش آن بود که به سینما برود اما چون پول خریدن بلیت را نداشت هر بار به نوعی خودش را به سالن سینما می‌رساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن می‌رفت و گاهی هم بلیت می‌خرید . یک بار که موفق نشده بلیت بخرد به بلیت فروش می‌گوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفته‌اند دکترش به این سینما آمده اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد. بلیت‌فروش دلش به رحم آمده و او را به این بهانه به سالن می‌رود و فیلم را تا آخر تماشا می‌کند» احمد چند روز بعد شب می‌خوابد و دیگر بلند نمی‌شود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران می‌رسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا می‌کنند. عده‌ای از کارگران تازه این موسسات که این همه تجلیل را نمی پسندیدند به عنوان آنکه او یک سرمایه‌دار طاغوتی بود تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران ناسیونال با بیان جمله ای از یک نویسنده آنها را آرام کرد. او گفت «هیچ کس به مرده حسادت نمی کند به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده وغریبانه به خاک سپرده شده باشد»

محمود نیز اکنون در انگلیس زندگی می‌کند. وی در تیرماه 1382 در همایش بزرگ صنعت ومعدن خراسان به عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانش‌نامه ایرانیکا در شهر نیویورک بر عهده دارد و در نیوجرسی نمایندگی فروش بنز را دارد.
نتیجه ای که میتوان اززندگی احمد خیامی گرفت این است انسان باتلاش .پشتکارواراده وگرفتن تواضع خاکی بودن وکمک کردن به انسانهای نیازمند در هرزمینه مالی حمایت عاطفی وخود رادرقبال انسانهای دیگر مسول بداند وازداشته هایش به نحو احسن استفاده کند احمد خیامی باداشتن این همه سرمایه اخر غریبانه از دنیا رفت ونامش سرلوحه زندگی بعضی از انسانها قرارگرفت