به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید
به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید

به سایت بزرگ.اتوبوس./همسفرجاده/hamsafarjade/خوش آمدید

bus

مشاغل رانندگی

یک خسته نباشید به رانندگان غیوروشیرزنان ایرانی که به خاطر مشکلات مالی راهی جاده پرپیچ خم زندگیشان میشوند

حوریه، کمک راننده اتوبوس ترانزیت
سفر خانوادگی در جاده ها
حوریه لیسانسیه زبان آلمانی، هم اکنون کمک راننده است اما آرزو دارد روزی پشت فرمان اتوبوس خودش بنشیند
سهیلا  بیگلرخانی
012648.jpg
حوریه فارغ التحصیل زبان آلمانی است. او به جای ادامه تحصیل ترجیح می دهد کمک راننده پدرش باشد. آرزوی بزرگ او داشتن یک اتوبوس است که مال خودش باشد.
 

قشنگ ترین لحظات رانندگی شب است. وقتی که همه خوابند و راننده بیدار. آن موقع آدم با خدای خودش تنها می شود. من همیشه در این شب ها از خدا می خواهم، مرا شرمنده این ۴۰ نفر نکند
نام: حوریه، نام خانوادگی: قصری، متولد: تهران، سال: ۱۳۵۵، تحصیلات: لیسانس مترجمی زبان آلمانی، شغل: راننده اتوبوس.
جثه جمع و جورش را روی صندلی اتوبوس و پشت فرمان بزرگ جابه جا می کند و می گوید: «راننده باید عاشق سفر باشد وگرنه شغل طاقت فرسایی است.»
تصمیم بزرگ 
یکی دو سال قبل بود که حوریه تصمیم گرفت گواهینامه پایه یک خود را بگیرد و به عنوان راننده کمکی در کنار پدرش مشغول به کار شود. این تصمیم خیلی زود عملی شد و او درست ۱۰ روز پس از گرفتن گواهینامه و دفترچه خروج از کشور رانندگان، هدایت اتوبوس پدرش را به عهده گرفت. پدر و دختر بیشتر به سفرهای خارجی می روند، سوریه، ترکیه و..... و دوباری هم کربلا. حالا رانندگی شغل حوریه است. البته در خانواده ۶ نفری قصری تنها او نیست که شغل پدر را دنبال کرده، برادر کوچکترش حبیب میهماندار اتوبوس و فرزند بعدی حدیث هم در اغلب سفرها همراه پدر و خواهر و برادر، اگر این سفرها با کلاس های دانشگاه او تداخلی نداشته باشد. امیرحسین فرزند چهارم نیز در تعطیلات عید و تابستان به همراه مادر راهی سفرخانوادگی می شود. گویا بیش از رانندگی، عشق سفر در میان خانواده قصری ارثی است.
اول همه سکوت می کنند. بعد تشویق 
رفتار و سکنات حوریه آشکارا تحصیل کردگی او را حکایت می کند. رازی در کار نیست. حوریه مثل هر دختر دیگری بعد از دیپلم در کنکور شرکت می کند و بعد می شود دانشجوی رشته زبان آلمانی. تحصیلاتش که به پایان می رسد، اول سراغ لیدری تور می رود و بعد مدتی هم مربی پایه دو رانندگی. بعد از آن به شغل پدر رو می آورد. حکایت دوره آموزشی پایه یک نیز برای حوریه مثنوی هفتاد من کاغذ است. افسران، هم از تصمیم او متعجب می شوند و هم تشویقش می کنند. «برایشان جالب بود. چون هم سنم کم بود و هم ریزه میزه بودم. تنها خانم آن دوره من بودم.»
اعتراف کنید، برای شما هم جالب است. شاید شما هم اگر سوار اتوبوس قصری پدر شوید و حوریه را پشت فرمان ببینید. مثل بقیه مسافران، از شدت تعجب سکوت کنید. می گوید: «واکنش مسافران تقریبا همیشه یک جور است. اول تعجب می کنند و همه ساکت می شوند. بعد از مدتی یک صدا صلوات می فرستند و با دست زدن تشویقم می کنند.»
گو اینکه رانندگی حوریه برای خانم ها جالب تر است و بیشتر او را تشویق می کنند. « بعضی وقت ها خانم های مسافر یواشکی از من می خواهند به جای پدرم پشت فرمان بنشینم.» مادر او با لحنی مبالغه آمیز به مهارت دخترش در رانندگی افتخار می کند: «وقتی او پشت فرمان است، من احساس آرامش بیشتری می کنم.» و پدر با خنده درپی جواب می آید که «دست شما درد نکنه خانم.» حوریه میانه را می گیرد و رو به من توضیح می دهد: «پدرم خیلی باتجربه است. آدم های باتجربه نترس ترند. من آهسته تر و با احتیاط تر رانندگی می کنم. بعضی وقت ها پدرم می گوید: «خجالت نمی کشی اینقدر یواش می روی؟»
مادر دلش می خواهد از سختی های دختر برای گرفتن گواهینامه رانندگی پایه یک بگوید: «دست هایش درد می گرفت، بعضی وقت ها از شدت درد گریه می کرد. دنده و فرمان برای او زیادی سنگین و بزرگ بود، آن موقع هم عادت نداشت.»
خانواده ها راحت ترند
دیدن مردمی که خودروهای خود را متوقف می کنند و در حاشیه جاده به تماشای رانندگی حوریه می ایستادند، برای او عادی شده. حتی شهرتش در میان رانندگان ترکیه. یکبار وقتی راهی قم بود، به محض آنکه جای پدر نشست فریاد اعتراض پیرمردی به هوا خاست. او می خواست میانه راه پیاده شود. بالاخره واسطه گری چند مسافر، پیرمرد را به روی صندلی نشاند و سر آخر هم پیرمرد راضی از رانندگی دخترجوان، او را از تشویق خود بی نصیب نگذاشت. سفرهای قصری دختر، تنها برای او خاطره انگیز نیست. «مسافران، مخصوصا خانواده ها خیلی در این سفرها راضی اند. چون ما خانوادگی سفر می کنیم. مشتری های خیلی خوبی داریم. یکبار وقتی خسته بودم و صبحانه نخوردم، خانم های مسافر، در راه برایم لقمه می گرفتند و اصرار می کردند بخورم.»
دو برابر همکارانم حقوق می گیرم 
قصری دختر از قصری پدر حقوق می گیرد، آن هم دو برابر حقوق معمول راننده های کمکی. اما پدر راضی است. «راننده های غریبه خیلی دردسر دارند, به خصوص در سفرهای خارجی. لجبازی می کنند. فرمانپذیری ندارند، اما با دخترم راحتم. یک اتاق می گیرم. با هم به گردش می رویم... گذشته از این چون حوریه زبان بلد است، در خارج از کشور مشکل نداریم.»
امتیازات زن بودن 
زن بودن امتیازاتی هم برای راننده جوان ما داشته، مثلا وقتی یک بار از میان خیابان های شهر عبور می کرده، پلیس به او ارفاق کرده و جریمه اش نکرده است. «وقتی برای گرفتن دفترچه خروج رانندگان مراجعه کردم، برای مسوولان خیلی جالب بود، می گفتند۱۰،سال قبل هم یک خانم دفترچه خروج برای تریلی و کامیون گرفت، اما برای اتوبوس این اولین بار است.»
برای سردار نوروزی هم شغل این دختر جوان آنقدر جالب بوده که بگوید: «حتما وقتی با همسر آینده ات دعوایت بشود, او را با ریتاردر (ترمز مغناطیسی اتوبوس) می زنی.»
دو ماه معطلی 
قرار بود خیلی زودتر از اینها گزارش حوریه را تهیه کنم, اما اتوبوس توی خانواده قصری برایشان کم دردسر نداشت. پدر اتوبوس کهنه اش را از رده خارج می کند و اتوبوس نو می خرد با ماهی ۹۸۰هزار تومان قسط تا راحت تر به سفرهای خارجی برود. آخر بهار  وقتی که کار رانندگان اتوبوس رونق می گیرد, مشکلی برای گارانتی اتوبوس پیش می آید و کارخانه تولیدکننده درست دو ماه اتوبوس را در پارکینگ تعمیرگاه مجاز تهران متوقف می کند. درست است که دادگاه به نفع قصری ها رای داده، اما خسارت دو ماه تعطیلی کار, گمشده ای است که معلوم نیست چه کسی آن را پرداخت می کند.
حوریه چنان با اتوبوس اخت شده که می گوید: «این دو ماه دلم برای اتوبوس تنگ شده بود.» خانواده قصری مشتری های پای ثابت خود را در این دو ماه از دست داده اند، اما امیدوارند همین یک ماه باقیمانده بتواند، اقساط عقب افتاده آنان را تامین کند.
یک شغل پردردسر
012651.jpg
وقتی برای گرفتن دفترچه خروج رانندگان مراجعه کردم، برای مسوولان خیلی جالب بود، می گفتند،ده سال قبل هم یک خانم دفترچه خروج برای تریلی و کامیون گرفت، اما برای اتوبوس این اولین بار است 

«رانندگی شغل خسته کننده ای است.» این را حوریه می گوید. سر درد دلش باز می شود. پدر از سال ۱۳۴۶ رانندگی می کرده، اما حتی حالا هم اگر یک روز مریض شود، خبری از حقوق و مرخصی و بیکاری نیست. «بار مسوولیت ۴۰ نفر به دوش راننده است، اما نه بیمه می شود و نه تامینی دارد. برای رانندگانی که مالک اتوبوس نیستند، وضعیت مشکل تر است. اگر اتفاقی بیفتد، همه یقه راننده را می گیرند.»
اما جذابیت سفر تحمل این مشکلات را برای حوریه ساده کرده، غیر از اینکه او کارگر پدر است و بالطبع شرایط بهتری دارد. « سفرهای زیارتی را بیشتر دوست دارم. آدم حس خاصی دارد.» یکباره انگار چیزی را فراموش کرده باشد، اضافه می کند: «قشنگ ترین لحظات رانندگی شب است. وقتی که همه خوابند و راننده بیدار. مبارزه با خواب بسیار سخت است و خود عالمی دارد. آن موقع آدم با خدای خودش تنها می شود. من همیشه در این شب ها از خدا می خواهم، مرا شرمنده این ۴۰ نفر نکند.»
مادر که گویی در همه لحظات همراه دختر و پدر بوده، اضافه می کند: «بعضی شب ها هر یک ربع به یک ربع جایشان را با هم عوض می کنند. تا خوابشان نبرد.»
آرزوی استقلال 
آرزوهای یک دختر راننده، شنیدنی است. «دلم می خواهد مستقل شوم. اتوبوس بخرم. هرچند با پدر بسیار راحتم، اما دلم می خواهد یک اتوبوس از خودم داشته باشم و روی اتوبوس خودم کار کنم.» می داند که شاید به این زودی ها به این آرزو نرسد، اما امیدوار است که به خاطر جسارتش، برای او تسهیلات بیشتری فراهم شود. تااینجای ماجرا که دختری روی اتوبوس پدرش و همراه او کار کند، شاید چندان غیرقابل باور نباشد، اما تصور استقلال حوریه با میهماندار و کمک راننده ای غریبه حتی برای من هم دشوار است. چیزی که گویی خودش هم چندان به آن فکر نکرده. شاید اول منتظر استقلال کاری است، بعد برنامه ریزی برای مسایل آن.

ستون ما
آینده  روشن
همه چیز اتفاقی بود. نمی  دانستیم که صفحه بندی این صفحه مصادف می  شود با فردای روز زن، روز مادر؛ از بابت این اتفاق خوشحالیم.
امروز ۱۸ مرداد ماه سال ۱۳۸۳ است. اگر در گذشته ای نه چندان دور امنیت زنان در ادارات برایمان جالب و بدیع بود ،امروز بهانه های دیگری بابت خوشحالی از وضعیت زنان در فعالیت های اجتماعی داریم و این «امروز»، سال هاست -که آغاز شده. چرا که از جمعیت ۶۶ میلیون و ۴۸۰ هزار نفری کشورمان ۳۲ میلیون و ۶۸۵ هزار نفر آن را زنان تشکیل می  دهند.
امروز نشست خانه نشینی زنان که شاید در گذشته خودشان هم به آن تمایل نشان می  داند- به فراموشی سپرده شده و زنان متقاضیانی مهارت دیده و دارای تحصیلات عالیه هستند که بیش از ۵۰ درصد ظرفیت دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند.
همه این آمار نشان از آن دارد که در آینده ای نه چندان دور تعداد زنان متخصص کشورمان حداقل برابر با مردان خواهد شد و این یعنی تغییر موازنه در جامعه ایرانی که در سال های نه چندان دور کفه اش به سمت مردان سنگینی می کرد.
طبیعی است که هر تغییری برای به نتیجه رسیدن، نیاز به ایجاد فضای لازم داشته باشد. رقابت زنان در فعالیت های اجتماعی با مردان اتفاق خوش آیندی است که قطعا با برنامه ریزی دقیق، شکوفایی جامعه را در پی خواهد داشت.
اگرچه نیمی از جمعیت کشورمان را زنان تشکیل می  دهند اما هنوز حضور زنان در چرخه اقتصادی کشور فقط۱۳ درصد و نرخ بیکاری سنین ۱۵ تا ۲۴ سال آنان۹/۷۱ درصد است.
امروز بسیاری از نیروهای کار گاه های تولیدی را زنان تشکیل می  دهند. زنانی که متاسفانه از امنیت شغلی و خدمات رفاهی کم بهره بوده وتنها به عنوان نیروی کار ارزان از آنها نام برده می  شود.
ارایه آمار کاهش مرگ و میر در بین زنان و بالا رفتن بهداشت خانواده شاید خبر مسرت بخشی باشد اما تنها ارایه آمار نمی  تواند زنان ایرانی را راضی کند. آنچه که امروز زن ایرانی در پی آن است اشتغال و ایجاد امنیت برای کار و زندگی است و همچنین به رسمیت شناخته شدن این نیروی بزرگ چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اقتصادی از سوی سیاستمداران.
به نظر می  رسد این نیاز امروز جامعه زنان ایران به دست خودشان در حال برآورده شدن باشد. نکته جالب این است که مردان ایرانی هم امروز آمادگی یاری رساندن به زنان برای پیشرفت های اجتماعی و ایجاد رقابت مفید در عرصه های مختلف را دارند. در واقع، وقوع انقلا ب اسلا می منجر به شکسته شدن سدهای مختلفی شد که مانع حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی بود. با تشکیل جمهوری اسلا می بود که دیگر خانواده ها از ادامه تحصیل فرزندان دخترشان در سطوح بالا تر از ابتدایی مخالفت نکردند و نیز اشتغال آنان را در ادارات و کارخانه ها، دیگر فساد آور ندانستند. این سرآغازی برای پیشرفت زنان در عرصه های مختلف بود و همین دیروز و امروز با اعلا م نتایج مرحله اول کنکور سراسری بار دیگر این تحول را شاهد بودیم.

ناهید، راننده جرثقیل
012654.jpg
این قبول که تفاوت های جسمی باعث اختصاصی شدن برخی مشاغل برای مردان می  شوند اما گاهی میان زنان کسانی پیدا می  شوند که بنا به اصول خانوادگی و نیازهای موجود به ناچار تفاوت های طبیعی را تحت الشعاع نیازهای خود قرار می دهند؛ آخرین نمونه اش ناهید که راننده جرثقیل است.شاید امروز در هجدهم مردادماه ۱۳۸۳ برای همه ما اشتغال زنان در این کارها غیر منتظره باشد،اما هر چه باشد، غیر ممکن نیست. ناهید نوری تنها راننده زن جرثقیل می گوید:« با وجود اینکه اجتماع ما برخی فعالیت ها را برای زنان مناسب نمی داند، اما در صورتی که زنان نسبت به کار خود علاقه داشته باشند و با تلاش به فعالیت خود ادامه می دهند، احساس رضایت بیشتری نسبت به زندگی خود خواهند داشت.»
ناهید نوری متولد سال ۱۳۴۰، متاهل و دارای دو فرزند است. او اکنون یک گل فروشی را هم اداره می کند و حدود یک سال است که راننده جرثقیل شده. نوری معتقد است زنان جای مردها را تنگ نمی کنند . «در جامعه کنونی فعالیت یک زن به عنوان راننده جرثقیل برای مردم و به خصوص مردان قابل پذیرش نیست، اما به نظر من ورود زنان به عرصه فعالیت های مردانه لزوما مشکل زا نیست و کمی می تواند باعث رونق بخشیدن به این مشاغل شود. قرار نیست که زنان جای مردها را بگیرند، اصولا برخی مشاغل برای مردها مناسب تر هستند، با این حال اگر زنی بتواند در چنین مشاغلی خدمت کند و نیازهای خود و جامعه رابرآورده سازد، نشانه پویایی یک جامعه است. شاید وسواسی که خانم ها در انجام کارهایشان نشان می  دهند، باعث پیشرفت مشاغل صرفا مردانه هم بشود.. مهم فعالیت مفید وحضور مفید در جامعه است.
به نظر می  رسد در شرایط فعلی نگاه مردان به حضور زنان در فعالیت های اجتماعی تغییر کرده باشد.در بسیاری از موارد مردان نه تنها مانع از حضور زنان در عرصه فعالیت های اجتماعی نمی شوند ، بلکه یاور آنها هستند . اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که ظرافت و ساختار فیزیکی زنان انجام برخی کارهای سخت را برای آنان دشوار می سازد. از این روست که حضور یک خانم در پشت فرمان جرثقیل غیرمنتظره به نظر می رسد و دست کم با عرف جامعه همخوان نیست
نظرات 1 + ارسال نظر
آرین . کرج. از دوستان همسفر جاده. پنج‌شنبه 6 آبان 1400 ساعت 12:03 ق.ظ

باعث افتخار است .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد